گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
حیات القلوب
جلد پنجم
فصل سی و دوم در بیان تأویل آیات هدایت به ائمه علیهم السّلام است




و از آنها که خلق کرده ایم امّتی و » : یعنی «1» و در این معنی آیات بسیار است اول: وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّهٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ
.« جماعتی هستند که هدایت می کنند مردم را به حق و به حق عدالت می کنند
علی بن ابراهیم و عیاشی و کلینی و صفار و ابن شهر آشوب و غیر ایشان به سندهاي بسیار از حضرت صادق و باقر علیهما
.«2» السّلام روایت کرده اند که: مراد از امّت، ائمه آل محمد علیهم السّلام اند
و حافظ ابو نعیم و ابن مردویه از محدثان عامه از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده اند که فرمود: این امّت هفتاد
و سه فرقه خواهند شد، هفتاد و دو فرقه آنها در جهنم خواهند بود و یک فرقه ایشان در بهشت، و ایشان آن فرقه اند که خدا
و عیاشی مثل .«3» در شأن ایشان فرمود وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّهٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ و ایشان من و شیعیان منند
.«4» این حدیث را از حضرت امیر علیه السّلام روایت کرده است
ص: 447
یعنی: «1» آیه دوم: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ
و آنها که جهاد و سعی می کنند در راه ما البته هدایت می کنیم ایشان را به راههاي خود و بدرستی که خدا با نیکوکاران »
.« است
علی بن ابراهیم از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: این آیه از براي آل محمد علیهم السّلام و شیعیان ایشان
.«2» است
.«3» و فرات از آن حضرت روایت نموده که: این آیه در شأن ما اهل بیت نازل شده است
آیا پس کسی که » : یعنی «4» آیه سوم: أَ فَمَنْ یَهْدِي إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّي إِلَّا أَنْ یُهْدي فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ
هدایت می کند مردم را بسوي حق سزاوارتر است که متابعت کرده شود و او را پیروي کنند، یا کسی که هدایت نمی یابد
.«؟ مگر آنکه هدایت کرده شود؟ پس چه می شود شما را چگونه حکم می کنید
علی بن ابراهیم از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که: آن که هدایت می کند مردم را به حق، محمد صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم است، و بعد از او آل محمد علیهم السّلام؛ و آن که هدایت نمی یابد مگر آنکه هدایت کرده شود، کسی
.«5» است که مخالفت اهل بیت کند بعد از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
و سابقا ؛«6» و ابن شهر آشوب از زید بن علی روایت کرده است که: این آیه در شأن اهل بیت علیهم السّلام نازل شده است
بیان کردیم که این آیه صریح است در
امامت ائمه ما علیهم السّلام، زیرا که به اتفاق هر یک از ایشان در هر عصري که بوده اند از اهل عصر خود اعلم بوده اند
خصوصا از آنها که دعوي خلافت می کرده اند.
و کیست » : یعنی «7» آیه چهارم: وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُديً مِنَ اللَّهِ
ص: 448
.« گمراهتر از کسی که پیروي خواهش نفس خود کند بغیر هدایتی از جانب خدا
کلینی و صفار و حمیري و غیر ایشان از حضرت امام رضا علیه السّلام به سندهاي صحیح روایت کرده اند که: یعنی هر کس
.«1» که دین خود را به رأي خود اختیار کند بدون امامی از ائمه هدي علیهم السّلام
و ایضا کلینی روایت کرده است که حضرت باقر علیه السّلام به سدیر صراف گفت که: اي سدیر! می خواهی به تو بنمایم آنها
را که مردم را منع می کنند از دین خدا؟ پس نظر کرد دید که ابو حنیفه و سفیان ثوري در مسجد نشسته اند، فرمود که: اینها
راهزنان دین خدایند بی هدایتی از جانب خدا و بدون کتاب ظاهر کننده اي، این خبیثان چند اگر در خانه هاي خود بنشینند و
مردم کسی را نیابند که دروغ به خدا و رسول ببندند خواهند آمد به نزد ما و ما آنچه حق هست از جانب خدا و رسول به
.«2» ایشان خواهیم گفت و گمراه نخواهند شد
یعنی: «3» آیه پنجم: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدي
و بدرستی که من بسیار آمرزنده ام براي کسی که توبه کند- گفته اند یعنی از شرك-، و ایمان آورد- گفته اند: یعنی به خدا »
و رسول- و عمل شایسته بکند- گفته اند: یعنی واجبات را بجا آورد، پس هدایت
.«4» «- یابد- گفته اند: یعنی بر ایمان بماند تا از دنیا برود، یا شک در ایمان نکند، یا آنکه در دین بدعت نکند
کلینی و عیاشی و ابن ماهیار از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت کرده اند که: یعنی هدایت یابد بسوي ولایت ما اهل
بیت، بخدا سوگند که اگر کسی عبادت کند در تمام عمر خود و یا عمر دنیا در میان رکن و مقام که بهترین جاهاي عالم است
.«5» و بمیرد بدون ولایت ما، خدا او را در قیامت به رو در جهنم افکند
ص: 449
.« کسی که متابعت کند هدایت مرا پس او گمراه نمی شود » : یعنی «1» آیه ششم: فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقی
ابن ماهیار و کلینی و دیگران از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند که: یعنی هر که به امامت ائمه علیهم السّلام قایل
.«2» شود و متابعت امر ایشان بکند و از اطاعت ایشان تجاوز نکند، گمراه نمی شود در دنیا و تعب نمی کشد در آخرت
و به روایت دیگر: حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: أیها الناس! پیروي کنید هدایت خدا را تا هدایت یابید و به
رشد و صلاح فایز گردید، و هدایت خدا هدایت من است و هدایت من هدایت علی است، هر که متابعت کند هدایت او را در
حیات من و بعد از فوت من پس بتحقیق که متابعت کرده است هدایت مرا، و هر که متابعت کند هدایت مرا بتحقیق متابعت
کرده هدایت خدا را و گمراه و شقی نمی شود.
یعنی: «3» پس فرموده وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمی
« هر که اعراض کند و رو بگرداند از ذکر من پس بدرستی که از براي او هست- در دنیا، یا در قبر، یا در جهنم »
.«5» « - زندگانی تنگی، و محشور می گردانیم او را در قیامت کور
.«6» و در احادیث بسیار کلینی و دیگران روایت نموده اند که: ذکر خدا، ولایت علی علیه السّلام است
و علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: این آیه در شأن ناصبیان
ص: 450
.«1» و سنّیان است که در رجعت خوراك ایشان عذره خواهد بود به جزاي آنکه در دنیا می خورده اند
.«2» و ابن مسعود و دیگران روایت کرده اند که: زندگانی تنگ فشار قبر است
و ایضا کلینی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: ذکر خدا در این آیه ولایت حضرت امیر علیه السّلام است،
و هر که اعراض کند از ولایت آن حضرت در روز قیامت کور محشور می شود، چنانچه در دنیا دلش کور بوده از ولایت علی
علیه السّلام و حیران بوده در دین خود، در آخرت کور چشم و حیران خواهد بود.
،« گوید: پروردگارا! چرا مرا حشر کردي کور و حال آنکه در دنیا بینا بودم » «3» قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمی وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً
خدا فرماید که: همچنین که آمد به نزد تو آیات ما پس فراموش » «4» قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسی
کردي آنها را- حضرت فرمود: مراد از آیات، ائمه علیهم السّلام اند- متابعت ایشان را ترك کردي، همچنین ما امروز تو را
حضرت فرمود که: یعنی تو را در جهنم خواهیم گذاشت چنانکه ترك کردي خلیفه هاي ما را و سخنهاي ،« فراموش نمودیم
ایشان را
نشنیدي.
و همچنین جزا می دهیم کسی را که از حد بدر رود- در عصیان » : یعنی «5» وَ کَذلِکَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ
حضرت فرمود که: یعنی چنین جزا می دهیم کسی را که ترك کند ائمه علیهم « خدا- و ایمان نیاورد به آیات پروردگار خود
السّلام را از روي عناد، و اعتقاد به امامت ایشان نکند، و متابعت آثار ایشان ننماید، و از حد بدر رود به سبب عداوت آل
.«6» محمد علیهم السّلام
ص: 451
بزودي خواهید دانست که کیست اصحاب راه راست » : یعنی «1» آیه هفتم: فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ وَ مَنِ اهْتَدي
.« و کیست که هدایت یافته است
ابن ماهیار و دیگران به سندهاي بسیار از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت کرده اند که: علی علیه السّلام صاحب راه
.«2» راست است، و کسی که هدایت یافته کسی است که ولایت ما را قبول کرده
ایشانند آنها که خدا هدایت کرده ایشان را، پس به هدایت ایشان » : یعنی «3» آیه هشتم: أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَي اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ
.« اقتدا و پیروي کن
عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: ما از آنهائیم که خدا هدایت نموده آنها را، باید که مردم پیروي
.«4» ما کنند
بدرستی که این قرآن هدایت می کند مردم را بسوي طریقه اي که آن » : یعنی «5» آیه نهم: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِي لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
.« درست ترین طریقه ها است
صفار و عیاشی از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت کرده اند که: مراد از طریقه، امام و ولایت اوست که درست
.«6» ترین طریقه ها است
و از براي آنکه خدا » : یعنی «7» آیه دهم: وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ
.« را به بزرگی یاد کنید بر آنکه هدایت کرده است شما را
.«8» برقی در محاسن روایت کرده است که: تکبیر، تعظیم خداست؛ و هدایت، ولایت اهل بیت علیهم السّلام است
ص: 452
گویند اهل بهشت: حمد و سپاس » : یعنی «1» آیه یازدهم: وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ
خداوندي را سزا است که هدایت کرد ما را بسوي این- یعنی بسوي بهشت و نعمتهاي آن، یا بسوي عملی که به سبب آن
مستحقّ اینها شدیم- و نبودیم که مستحقّ اینها شویم و هدایت یابیم بسوي اینها اگر نه این بود که هدایت کرد ما را خداوند
.« عالم
کلینی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: چون روز قیامت شود بطلبند حضرت رسول صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم و حضرت امیر المؤمنین و سایر ائمه علیهم السّلام را پس بازدارند ایشان را براي حساب خلایق و شفاعت
ایشان، پس چون شیعیان ایشان را در آن مرتبه عظیم مشاهده کنند شاد شوند و شکر کنند خدا را و گویند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي
.«2» هَدانا لِهذا یعنی: هدایت کرد ما را بسوي ولایت امیر المؤمنین و ائمه بعد از او علیهم السّلام
و از آنها که هدایت کردیم و » : یعنی «3» آیه دوازدهم: وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیا
.« برگزیدیم ایشان را، هرگاه خوانده شود بر ایشان آیات خداوند رحمان بر رو درافتند سجده کنندگان و گریه کنندگان
طبرسی و ابن شهر آشوب از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام روایت کرده اند که فرمود:
مراد از این
.«4» آیه مائیم و این آیه در مدح ماست
فصل سی و سوم در تأویل آیات که مشتملند بر امام و امّت در شأن ائمه علیهم السّلام
و آن چند آیه است اول: وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
باید که بوده باشند از شما امّتی و گروهی که خوانند مردم را بسوي خیر و امر کنند مردم را به نیکی و نهی کنند از » : یعنی «1»
.« بدي، و ایشانند رستگاران
علی بن ابراهیم روایت کرده است از حضرت باقر علیه السّلام که: این آیه در شأن آل محمد علیهم السّلام است و اتباع ایشان
.«2» که مردم را بسوي خیر و دین حق می خوانند و امر به معروف و نهی از منکر می نمایند
یعنی: باید که « و لتکن منکم ائمه » : و شیخ طبرسی رحمه اللّه روایت کرده که: حضرت صادق علیه السّلام چنین می خواندند
.«3» بوده باشد از شما امامان و پیشوایان که این اوصاف را داشته باشند
مترجم گوید که: اگر در این آیه امّت باشد، باز مراد ائمه خواهند بود.
بودید شما بهتر امّتی که » : یعنی «4» دوم: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ
بیرون آورده شده اند براي مردم، امر می کنید به
ص: 454
.« معروف و نیکی و نهی می کنید از منکر و بدي، و ایمان می آورید به خدا
علی بن ابراهیم به سند حسن کالصحیح از ابن سنان روایت کرده است که: من این آیه را نزد حضرت صادق علیه السّلام
خواندم، حضرت فرمود که: این امّت چگونه بهترین امّتهایند که حضرت امیر المؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام
را می کشند، شخصی گفت: فداي تو شوم پس آیه چگونه نازل
یعنی: شما بهترین امامانید که بیرون آورده شده اید براي « کنتم خیر ائمه اخرجت للناس » شده؟ فرمود که: چنین نازل شده
مردم؛ پس فرمود که:
.«1» نمی بینی که بعد از این مدح کرده است ایشان را به اوصافی که کار امامان است
و عیاشی روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که: این آیه در شأن محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اوصیاي آن
و بخدا سوگند که چنین نازل شده و نیست مراد به این آیه مگر « کنتم خیر ائمه » حضرت نازل شده و بس، و چنین نازل شده
.«2» محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و اوصیاي او
.«3» و ایشان آل محمد علیهم السّلام اند « کنتم خیر ائمه » : و به روایت دیگر فرمود که: در قرائت علی علیه السّلام چنین است
و در حدیث معتبر دیگر نیز از حضرت صادق روایت شده است در تفسیر این آیه که:
مراد امّتی است که براي ایشان دعاي حضرت ابراهیم علیه السّلام واجب شده چنانچه حق تعالی فرموده وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ
الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَ أَرِنا
مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ
و یادآور وقتی را که بلند می کرد ابراهیم علیه السّلام پی ها و پایه ها را از خانه » : یعنی «4» یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
کعبه و اسماعیل، می گفتند: پروردگارا! قبول کن از ما آن را بدرستی که توئی شنواي دانا؛ اي پروردگار ما! بگردان ما را
انقیاد
کنندگان مر تو را
ص: 455
و از ذرّیّه و فرزندان ما بگردان امّتی انقیادکننده مر تو را و بنما مناسک حج را به ما و قبول کن توبه ما را بدرستی که توئی
بسیار قبول کننده توبه و مهربان، اي پروردگار ما! برانگیز و مبعوث گردان در میان ایشان پیغمبري از ایشان که بخواند بر ایشان
آیتهاي تو را و تعلیم نماید ایشان را کتاب و حکمت و پاکیزه سازد ایشان را از عقاید و اخلاق و اعمال بد بدرستی که توئی
حضرت فرمود که: پس چون اجابت کرد حق تعالی دعاي ابراهیم و اسماعیل علیهما السّلام را و مقدر فرمود ؛« عزیز و حکیم
که در ذرّیّه ایشان امّت مسلمه انقیادکننده باشند و در میان این امّت رسولی از ایشان مبعوث گرداند که آیات الهی را و
حکمت او را بر ایشان بخواند؛ حضرت ابراهیم علیه السّلام بعد از این دعاي دیگر کرد و سؤال نمود که این ذرّیّه را پاك
گرداند از شرك به خدا و از پرستیدن بتها تا امامت در میان ایشان تواند بود و مردم پیروي ایشان بکنند پس گفت: رَبِّ اجْعَلْ
هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْ نامَ. رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ
اي پروردگار من! بگردان این شهر- مکه- را ایمن و دور دار مرا و فرزندان مرا از آنکه بپرستیم بتها را، » : یعنی «1» رَحِیمٌ
پروردگارا! بدرستی که این بتها گمراه کردند بسیاري از مردم را، پس هر که پیروي کند مرا بدرستی که او از من است و هر
که نافرمانی کند
حضرت فرمود که: این دلیل است که نمی باشد ائمه و امّت مسلمه که محمد صلّی « پس بدرستی که توئی آمرزنده و مهربان
پس امّت وسطی و خیر امّت اهل ،«2» اللّه علیه و آله و سلّم در میان ایشان مبعوث می گردد مگر از ذرّیّه ابراهیم علیه السّلام
بیت پیغمبرند که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از ایشان مبعوث گردیده و خدا دلهاي مردم را بسوي ایشان مایل
.«3» گردانیده به دعاي حضرت ابراهیم فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَیْهِمْ
و ابن شهر آشوب از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که: خَیْرَ أُمَّهٍ مراد اهل بیت
ص: 456
« حضرت رسولند
. و به روایت دیگر: اهل بیت آن حضرت بهترین اهل بیتهایند که براي مردم بیرون آورده شده اند و ظاهر گردانیده شده اند
.«2»
و فرمود که: جبرئیل علیه « انتم خیر امه » و ایضا از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: این آیه را چنین خوانده
.«3» السّلام به این نحو نازل گردانیده، و مراد محمد و علی و اوصیاء از فرزندان ایشان است
،« خیر امّه » و خواه « خیر ائمه » و خواه ؛« کنتم » باشد و خواه « انتم » مؤلف گوید که: از این احادیث شریفه ظاهر شد که خواه
خطاب به ائمه اهل بیت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و مراد ایشانند، و اگر خطاب امّت به جمیع امّت شود باز
خیریت آنها به اعتبار آن است که ایشان در میان امّت هستند، و از سیاق آیات کریمه معلوم است که مراد هر مرد فاجر این
امّت نیست.
یعنی: «4» سوم: وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ
اکثر مفسران گفته اند: ؛« بدرستی که این امّت شمایند که امّت واحده اند و من پروردگار شمایم پس بپرهیزید از عذاب من »
.«5» مراد از امّت، ملت است
.«6» و ابن ماهیار و ابن شهر آشوب از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده اند که: مراد از امّت، آل محمد علیهم السّلام اند
و گردانیدیم از ایشان امامان و پیشوایان که » : یعنی «7» چهارم: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ
.« هدایت می کنند به امر ما چون صبر کردند و بودند که به آیات ما یقین داشتند
ص: 457
و در جاي دیگر می فرماید بعد از ذکر فرعون و لشکرهاي او وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ لا یُنْ َ ص رُونَ. وَ
و گردانیدیم ایشان را امامان که می خواندند مردم را » : یعنی «1» أَتْبَعْناهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَهً وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ
بسوي آتش جهنم و در روز قیامت یاري کرده نمی شوند، و از پی ایشان فرستادیم در این دنیا لعنت را و روز قیامت ایشان از
.« زشت گردانیده شدگانند
علی بن ابراهیم و کلینی و صفار و ابن ماهیار و دیگران به سندهاي بسیار از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت کرده
فرمود که: یعنی مردم به امر ما «2» اند که: امام در کتاب خدا دو امام است، زیرا که فرموده وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا
هدایت می کنند نه به امر مردم و مقدّم می دارند امر خدا را پیش از امر خود و حکم خدا را پیش از حکم خود، و در جاي
دیگر فرموده است وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ یعنی: پیشوایان کفر و ضلالت مقدّم می دارند امر
.«3» خود را پیش از امر خدا و حکم خود را پیش از حکم خدا و به خواهش خود حکم می کنند بر خلاف کتاب خدا
و در بصائر به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: نمی باشد دنیا مگر آنکه در آن امام نیکوکاري
و امام بدکاري هست، پس امام نیکوکار آن است که خدا در آیه اول فرموده است و امام بدکار آن است که در آیه دوم
.«4» فرموده است
و در روایت دیگر فرموده است که: مردم را به اصلاح نمی آورد مگر امام عادلی یا امام فاجري؛ پس حضرت آن دو آیه را
.«5» خواندند
و از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که: امامان از قبیله قریشند، نیکوکاران ایشان پیشوایان نیکوکارانند و
بدکاران ایشان پیشوایان بدکارانند؛ پس آیه
ص: 458
.«1» دوم را حضرت خواندند
و ابن ماهیار و فرات بن ابراهیم از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده اند در تفسیر قول خداي تعالی وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً
یَهْدُونَ بِأَمْرِنا فرمود که: این آیه در شأن امامان از فرزندان فاطمه علیها السّلام نازل شده و مخصوص ایشان است و مردم را
.«2» هدایت می کنند به امر خدا
و ابن ماهیار از آن حضرت روایت نموده که: این آیه از براي امامان از ذرّیّه فاطمه علیها السّلام نازل شده است که روح
.«3» القدس وحی می کند بسوي ایشان در سینه هاي ایشان
مؤلف گوید که: در این باب احادیث بسیار است، و آنچه ذکر کردیم براي صاحبان یقین کافی است، و اگر کسی توهّم کند
که آیه اولی بعد از ذکر موسی علیه السّلام و بنی اسرائیل وارد شده و شبیه به
آن در موضع دیگر بعد از ذکر اسحاق و یعقوب و سایر انبیاء وارد شده است، و آیه دوم بعد از ذکر فرعون و جنود او واقع
شده است، پس چون تواند بود که اول در شأن اهل بیت علیهم السّلام و دوم در شأن دشمنان ایشان باشد؟ جواب آن است
که: مکرر مذکور شد که خداي تعالی قصص گذشتگان را در قرآن براي آن ذکر می فرماید که این امّت را به آنها متّعظ
گرداند و نظیر آنها را در این امّت جاري نمایند، پس ظهر آیه در شأن آنها است و بطن آیه در شأن نظیر ایشان از این امّت، و
نظیر انبیاي بنی اسرائیل در این امّت حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و امامان بعد از او، و نظیر دشمنان آنها
مانند فرعون و هامان و قارون و نمرود و اشباه ایشانند از این امّت که ابو بکر و عمر و عثمان و سایر خلفاي جور و اعداي اهل
بیت علیهم السّلام باشند؛ لهذا وارد شده است که فرعون و هامان و قارون، ابو بکر و عمر و عثمانند، و عمر سامري این امّت و
ابو بکر عجل این امّت است با آنکه در آیات قرآنی بسیار است که اول آیه در شأن کسی است و آخر آیه در شأن دیگري.
ص: 459
و همچنین گردانیدیم شما را امّت میانه- یا بهتر- تا بوده باشید گواهان بر » : یعنی «1» پنجم: وَ کَ ذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً
.« مردم
در احادیث بسیار از ائمه علیهم السّلام منقول است که: مائیم امّت وسط و مائیم گواهان خدا بر خلق او و حجت
و در این باب احادیث بسیار گذشت. ؛«2» خدا در زمین او
اکثر مفسران گفته ؛« و همه چیز را احصا کرده ایم در پیشواي بیان کننده » : یعنی «3» ششم: وَ کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ
و در احادیث بسیار از ائمه علیهم السّلام منقول است که: امام مبین، علی بن ؛«4» اند که: مراد از امام مبین، لوح محفوظ است
.«5» ابی طالب علیه السّلام است که خدا علم همه چیز را در او جا داده است
و در معانی الاخبار از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: چون این آیه بر حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم نازل شد، ابو بکر و عمر برخاستند و سؤال کردند که: یا رسول اللّه! آیا امام مبین، تورات است؟ فرمود: نه، گفتند: پس
انجیل است؟ فرمود: نه، گفتند: پس قرآن است؟ فرمود: نه، پس در آن وقت حضرت امیر علیه السّلام حاضر شد، حضرت
.«6» فرمود: این است آن امامی که خدا همه چیز را در او احصا کرده است
و به این مضمون احادیث بسیار است که ان شاء اللّه در احوال آن حضرت مذکور خواهد شد.
فصل سی و چهارم در نزول سلم و استسلام در ائمه علیهم السّلام و شیعیان ایشان
یعنی: «1» و در آن چند آیه است اول: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّهً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ
اي جماعتی که ایمان آورده اید! داخل شوید در سلم- یعنی در اطاعت و انقیاد- همگی و پیروي مکنید گامهاي شیطان را، »
.« بدرستی که او دشمنی است آشکار کننده دشمنی خود را
عیاشی روایت نموده است به سندهاي بسیار که: سلم، ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام و امامان و اوصیاي بعد از او
.«2» و معرفت ایشان و اقرار به امامت ایشان؛ و خطوات شیطان و اللّه ولایت ابو بکر و عمر و عثمان است
.«3» و کلینی و ابن ماهیار و دیلمی و دیگران نیز این مضمون را روایت کرده اند
مترجم گوید که: این تأویل در نهایت ظهور است زیرا که چون خطاب با مؤمنان است خطاب کردن ایشان را که: در اسلام
داخل شوید، معنی ندارد؛ پس یا خطاب به جماعتی است که ایمان به خدا و رسول دارند که: انقیاد ایشان بکنید در آنچه می
فرمایند و عمده
ص: 461
آنچه ایشان را به آن دعوت کرده اند ولایت اهل بیت است که شرط قبول جمیع عبادات و باب علم به جمیع آنهاست؛ یا
خطاب به منافقان است که به ظاهر اظهار ایمان می کردند و در باطن انکار امامت حضرت امیر علیه السّلام و سایر فرموده هاي
آن حضرت می کردند که در باطن ایمان به همه آنها نیاوردند و عمده آنها ولایت بود.
یعنی: «1» دوم: ضَ رَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ
زده است خدا مثل مردي را که در او شریکان هستند مخالفان یکدیگر و مردي خالص از براي مردي، آیا یکسانند ایشان در »
اکثر مفسران گفته اند که: حق تعالی این ؛« مثل و حالت؟ ستایش مر خدا را که حق را ظاهر گردانید بلکه اکثر آنها نمی دانند
مثل را براي مشرکان و موحّ دان زده است که مشرك بمنزله بنده اي است که خدمت چند آقا کند که اخلاق و اعمال آنها
مخالف یکدیگر باشد و یکی او را کاري فرماید و دیگري کار دیگر و هر
یک مهم او را به دیگري حواله کند، زیرا که بر تقدیري که اینها شعوري داشته باشند و فهمند عبادت را و کاري از ایشان آید
چنین خواهند بود؛ و موحّ د خود را براي یک خدا خالص گردانیده و بندگی یک خداوند رحیم کریم قادري را اختیار کرده
است که قادر بر هر نفع و ضرري هست، و البته این بهتر خواهد بود از آنکه چندین خدا را بندگی کند و هیچ یک متوجه او
.«2» نشوند
و در کتاب کافی و معانی الاخبار وارد شده است که: این مثلی است که خدا براي امیر المؤمنین علیه السّلام و دشمنان او زده
به دو وجه: «3» است
اول آنکه: رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ ابو بکر باشد که اتباع او بر آراي مختلفه اند و چون امام ایشان بر حق نیست فرقه هاي مختلف شده
اند، و رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ شیعیان امیر المؤمنین علیه السّلام اند که چون امام ایشان بر حق است و علم او از جانب خداست همه
تابع اویند و به یک طریقه اند.
ص: 462
دوم آنکه: رجل اول مثل ابو بکر و امثال اوست که تابع حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نبودند و تابع شیطان و
اهواي باطله خود بودند؛ و رجل دوم امیر المؤمنین علیه السّلام است که تابع حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود در
جمیع امور، چنانچه ابو القاسم حسکانی روایت کرده است که حضرت امیر علیه السّلام فرمود: منم آن رجل که سالم بودم
.«1» براي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
است « سلم » و در حدیث دیگر فرمود که: یک نام من در قرآن
.«2»
یعنی: «3» سوم: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
مفسران ؛« و اگر میل کنند بسوي صلح و انقیاد، پس میل کن بسوي آن و توکل کن بر خدا بدرستی که او شنوا است و دانا »
.«4» گفته اند که: این آیه منسوخ شد به آیه قتال یا مخصوص اهل کتاب است که از آنها جزیه قبول توان کرد
یعنی قبول «5» و کلینی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: سلم، داخل شدن در امر ماست
کردن امامت ائمه علیهم السّلام.
مؤلف گوید: بنابراین تأویل می تواند بود که ضمیر راجع به منافقان باشد، یعنی اگر ایشان به ظاهر اظهار قبول امامت امیر
المؤمنین علیه السّلام بکنند قبول کن از ایشان هر چند دانی که در باطن منافقند و در مقام حیله و مکرند.
فصل سی و پنجم در بیان آنکه ایشانند خلفاي خدا
که می خواهد ایشان را متمکن گرداند در زمین و وعده نصرت به ایشان داده است و بعضی از آیات که در شأن قائم آل
محمد علیه السّلام نازل شده و در آن آیات بسیار است اول: نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسی وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ. إِنَّ فِرْعَوْنَ
عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ. وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ
عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْ عِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ. وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما
« مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ
می خوانیم بر تو از خبر موسی و فرعون به حق و راستی براي گروهی که ایمان می آورند، بدرستی که فرعون بلندي » : یعنی
یافت در زمین و
گردانید اهل زمین را فرقه هاي مختلف، ضعیف می داشت گروهی را از ایشان، می کشت پسران ایشان را و زنده می گذاشت
زنان آنها را براي خدمت کردن، بدرستی که او از افساد کنندگان بود؛ و می خواهیم که منّت گذاریم بر آن کسانی که
ضعیف گردانیده شده اند در زمین و بگردانیم ایشان را پیشوایان و بگردانیم ایشان را وارثان و متمکّن گردانیم ایشان را در
.« زمین و بنمائیم فرعون و هامان و لشکرهاي ایشان را از ایشان آنچه بودند که بیم داشتند از آن
ص: 464
علی بن ابراهیم گفته است که: خبر داد خدا پیغمبر خود را به آنچه رسید به موسی علیه السّلام و اصحاب او از فرعون از کشتن
و ستم نمودن تا آنکه تسلی باشد از براي آن حضرت در آنچه به اهل بیت او خواهد رسید از ستم کردن و کشتن، پس بعد از
تسلی دادن بشارت داد آن حضرت را که بعد از این ظلمها که بر ایشان واقع شود تفضل خواهد کرد بر ایشان و ایشان را خلیفه
هاي خود خواهد گردانید در زمین و امامان و پیشوایان خواهد کرد ایشان را بر امّت او و در رجعت ایشان را با دشمنان ایشان
به دنیا بر خواهد گردانید تا انتقام بکشند از آنها، پس فرمود وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ تا آنجا که گفت وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما
و اینها کنایه است از آنها که غصب نمودند حقّ آل محمد علیهم السّلام را- یعنی اولی و دومی و اتباع ایشان-؛ مِنْهُمْ یعنی از
آل محمد علیهم السّلام، ما کانُوا یَحْذَرُونَ یعنی: آنچه حذر می کردند از آنها از کشته شدن
و عذاب، و اگر مراد غلبه موسی بود بر فرعون بایست ضمیر مفرد بیاورد نه ضمیر جمع، ذکر موسی و فرعون بر سبیل مثال
است یعنی چنانکه فرعون مدتی ستم کرد بر موسی و اصحاب او و آخر او را ظفر دادیم بر آنها و آنها را هلاك کردیم
همچنین مدتها انواع ستمها و کشتن و خایف شدن از فراعنه این امّت به اهل بیت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خواهد
رسید، در آخر ایشان را با دشمنان ایشان به دنیا بر خواهیم گردانید که از آنها انتقام بکشند.
و بتحقیق که حضرت امیر علیه السّلام در بعضی از خطبه ها اشاره به این مثل زده است و فرموده:
ایّها الناس! اول کسی که بغی کرد بر خدا در روي زمین عناق دختر آدم علیه السّلام بود، خداوند یگانه بیست انگشت براي او
خلق کرده بوده و در هر انگشتی دو ناخن دراز داشت مانند دو داس بزرگ که به آن درو کنند، و چون می نشست یک
از زمین در زیر خود می گرفت، و چون بغی کرد و کافر شد و بر مردم ستم کرد حق تعالی برانگیخت براي هلاك «1» جریب
او شیري را مانند فیل و گرگی را مانند شتر و کرکسی را مانند درازگوش، و در اول خلقت این حیوانات چنین بزرگ بودند،
پس خداوند قهّار اینها را بر او مسلط گردانید تا او را
ص: 465
کشتند، بدرستی که خدا فرعون و هامان را کشت- یعنی ابو بکر و عمر- و قارون را فرو برد در زمین- یعنی عثمان به قرینه
آنکه بعد از این شکایت فرمود از اینها که
غصب حقّ او کردند- و فرمود که: توبه ایشان مقبول نیست و ایشان در عذاب خدا هستند در برزخ تا به جهنم روند، و چه
بسیار شبیه است مثل قائم آل محمد علیه السّلام به موسی علیه السّلام که پنهان متولد شد و پیوسته از فرعون و اصحاب او
پنهان و ترسان بود تا ظاهر شد و بر ایشان غالب گردید، و قائم علیه السّلام نیز چنین بود امرش و چنان خواهد بود خروجش و
.«1» ظهورش ان شاء اللّه
و در معانی الاخبار از مفضل روایت کرده است که حضرت صادق علیه السّلام فرمود که:
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روزي نظر فرمود بسوي علی و حسنین علیهم السّلام پس گریست و فرمود که:
شمائید آنها که ضعیف خواهند گردانید بعد از من، مفضل پرسید که: مراد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از این
سخن چه بود؟ حضرت فرمود که: یعنی شما امامان خواهید بود بعد از من چنانچه خدا فرموده وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ
اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً تا آخر آیه، پس خدا وعده داده است مستضعفون را که امامان گرداند ایشان را، و این آیه
.«2» جاري است در ما اهل بیت تا روز قیامت و در هر عصري امامی از ما خواهد بود
.«3» و ایضا از حضرت امیر علیه السّلام روایت کرده که: این آیه در شأن ماست
و ابن ماهیار و شیخ طبرسی و دیگران به سندهاي بسیار از آن حضرت روایت کرده اند که فرمود: بحقّ آن خداوندي که دانه
را شکافته و گیاه را رویانیده و خلایق را آفریده که
البته این دنیاي غدّار میل خواهد کرد و مهربان خواهد شد بر ما بعد از چموشی چنانچه ناقه بدخوي و دندان گیرنده مهربان
.«4» می شود با فرزند خود؛ پس حضرت این آیه را تلاوت فرمود
و عیاشی روایت نموده است که: روزي حضرت امام محمد باقر علیه السّلام نظر کرد به
ص: 466
.«1» حضرت صادق علیه السّلام و فرمود: بخدا سوگند که این از آنهاست که خدا در این آیه فرموده است؛ و این آیه را خواند
و ایضا از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: بحقّ خداوندي که محمد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم را به حق فرستاده است که نیکوکاران از ما اهل بیت و شیعیان ایشان به منزله موسی و شیعیان اویند، و دشمنان ما و اتباع
.«2» ایشان بمنزله فرعون و اتباع اویند
و فرات بن ابراهیم از ثویر بن ابی فاخته روایت کرده است که: حضرت امام زین العابدین علیه السّلام فرمود که: قرآن بخوان؛
من سوره طسم را خواندم، چون به آنجا رسیدم وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ حضرت فرمود: بس است، و فرمود: بحقّ خداوندي که
محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را فرستاده است که ابرار از ما اهل بیت و شیعیان ما به منزله موسی علیه السّلام و شیعیان
.«3» اویند
و علی بن ابراهیم و دیگران از منهال بن عمرو روایت کرده اند که بعد از شهادت امام حسین علیه السّلام از حضرت امام زین
العابدین علیه السّلام پرسید که: چگونه صبح کرده اي؟ فرمود که:
صبح کرده ایم در میان قوم خود مانند بنی اسرائیل در میان آل فرعون که می کشند مردان ما را
.«4» و اسیر می نمایند زنان ما را
و اخبار در نزول این آیات در شأن اهل بیت علیهم السّلام بسیار است و در احوال حضرت قائم علیه السّلام مذکور خواهد شد
ان شاء اللّه، و تطبیق این تأویلات بر آیات به نحوي که در آیات فصول سابقه ذکر کردیم نهایت وضوح را دارد.
دوم: ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ
ص: 467
چیست » : یعنی «1» الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِ یراً
شما را که کارزار و قتال نمی کنید در راه خدا و در راه آنها که ضعیف گردانیده اند ایشان را از مردان و زنان، آنها که می
گویند: اي پروردگار ما! بیرون بر ما را از این قریه که ستمکارند اهل آن و بگردان از براي ما از نزد خود یاوري و بگردان از
اکثر مفسران گفته اند که: این ضعیفان جماعتی هستند که در مکه به دست کفار گرفتار ؛« براي ما از نزد خود یاري کننده اي
بودند به سبب اسلام، کافران ایشان را عذاب و شکنجه می کردند و قدرت بر هجرت به مدینه نداشتند، خدا مسلمانان را
.«2» تحریص بر قتال کفار نموده که ایشان را خلاص نمایند از ظلم آنها
و عیاشی به روایات معتبره از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت کرده است که: این آیه در شأن اهل بیت علیهم
که ظالمان این امّت ایشان را ضعیف گردانیده اند و یاوري ندارند، و خدا امر کرده مسلمانان را که در راه ،«3» السّلام است
ایشان جهاد کنند و ایشان را بر
دشمنان یاري دهند؛ و ایشان را با خدا مقرون گردانیدن به این تأویل انسب است، و بنابراین تأویل ممکن است که مراد از
قریه، مدینه طیبه باشد، و لهذا حضرت امیر علیه السّلام از آنجا به کوفه هجرت فرمود و اهل کوفه یاري آن حضرت کردند، یا
آنکه این تأویل بطن آیه است و منافات با ظاهر آیه ندارد.
سوم: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ
«4» الَّذِي ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ
یعنی:
وعده داده است خدا آنها را که ایمان آورده اند از شما و نموده اند کارهاي شایسته را که »
ص: 468
هرآینه خلیفه گرداند ایشان را در زمین چنانکه خلیفه گردانید آنان را که بودند پیش از ایشان، و هرآینه متمکن خواهد
گردانید براي ایشان دین ایشان را که پسندیده است براي ایشان، و هرآینه تبدیل خواهد کرد براي ایشان بعد از ترس آنها از
دشمنان، ایمنی را که بپرستند مرا و شریک نگردانند با من چیزي را در پرستیدن، و هر که کافر شود بعد از این پس آنها
.« هستند فاسقان
کلینی و دیگران به سندهاي معتبر از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت کرده اند که: این آیه کریمه مخصوص امامان
و والیان امر است بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و وعده فرموده است و بشارت داده ایشان را که آنها را خلیفه
گرداند براي علم و دین و عبادت خود چنانچه اوصیاي حضرت آدم را بعد
.«1» از او خلیفه گردانید
.«2» و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: این آیه در شأن قائم آل محمد علیه السّلام نازل شده است
و عیاشی و دیگران از حضرت علی بن الحسین علیه السّلام روایت کرده اند که: این ایمنی از براي شیعیان ما در زمان مهدي
این امّت خواهد بود، و این است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در شأن او فرموده که: اگر باقی نمانده باشد از
دنیا مگر یک روز خدا البته آن روز را دراز گرداند تا مردي از فرزندان من والی شود بر مردم که همنام من باشد و زمین را پر
.«3» از عدالت گرداند بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد
.«4» و فرات بن ابراهیم به سندهاي بسیار روایت کرده است که: این آیه در شأن آل محمد علیهم السّلام است
ص: 469
و در دعاها و زیارات بسیار این مضمون وارد شده است و در باب آیاتی که در شأن حضرت قائم علیه السّلام نازل شده با سایر
اخبار مذکور خواهد شد ان شاء اللّه.
چهارم: الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ. وَ إِنْ
یُکَذِّبُوكَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ ثَمُودُ. وَ قَوْمُ إِبْراهِیمَ وَ قَوْمُ لُوطٍ. وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسی فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرِینَ
آنان که اگر متمکن گردانیم ایشان را در زمین برپا می دارند نماز را و می دهند » : یعنی «1» ثُمَّ أَخَ ذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ
زکات را و امر می کنند مردم را به نیکیها و نهی می کنند از بدیها
و مر خداي را است عاقبت امور، و اگر تکذیب کنند تو را پس بتحقیق که تکذیب کردند پیش از ایشان قوم نوح و عاد- که
قوم هود بودند- و ثمود- که قوم صالح بودند- و قوم ابراهیم و قوم لوط و اصحاب مدین- که قوم شعیب بودند-، و تکذیب
.«؟ کرده شد موسی پس مهلت دادم مر کافران را پس گرفتم ایشان را، پس چگونه بود انکار من بر ایشان
ابن شهر آشوب و ابن ماهیار و فرات و غیر ایشان به سندهاي بسیار روایت کرده اند از امام محمد باقر و امام جعفر صادق
.«2» علیهما السّلام که: مائیم آنها که خدا در این آیه فرموده است
و ایضا ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: روزي نزد پدرم امام جعفر
علیه السّلام بودم در مسجد، ناگاه مردي آمد و نزد آن حضرت ایستاد و گفت: اي فرزند رسول خدا! به من دشوار شده است
فهمیدن این آیه در کتاب حق تعالی و از جابر جعفی سؤال کردم مرا ارشاد نمود که از شما سؤال کنم، حضرت فرمود که:
کدام است آن آیه؟ گفت: الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ تا آخر، فرمود: بلی در شأن ما نازل شده است و سببش آن بود که ابو بکر و عمر
و جمعی دیگر با ایشان- که حضرت همه را نام برد- جمع شدند نزد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و عرض
کردند: یا رسول اللّه! این امر- یعنی امارت و خلافت- بعد از تو به که برخواهد گشت؟ بخدا سوگند اگر به مردي از اهل بیت
تو
حیاه
القلوب، ج 5، ص: 470
برسد ما می ترسیم از ایشان بر جان خود و اگر به غیر ایشان برسد شاید نزدیکتر و مهربانتر باشند نسبت به ما، پس در غضب
شد حضرت از این سخن غضب شدیدي، پس فرمود:
بخدا سوگند که اگر ایمان آورده بودید به خدا و رسول او دشمن نمی داشتید اهل بیت مرا زیرا که دشمنی ایشان دشمنی من
است و دشمنی من کافر بودن است به خدا، دیگر آنکه خبر مرگ مرا بر روي من گفتید، بخدا سوگند که اگر خدا ایشان را
متمکن گرداند در زمین البته برپا دارند نماز را در وقتش و ادا کنند زکات را در محلش و البته امر کنند به نیکیها و نهی کنند
از بدیها و البته خدا به خاك مذلت می مالد بینی مردانی چند را که دشمن دارند مرا و اهل بیت مرا و فرزندان مرا، پس خدا
این آیه را فرستاد الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ تا آخر آیه، پس ایشان قبول نکردند این آیه را پس حق تعالی این آیه را فرستاد وَ إِنْ
.«1» یُکَذِّبُوكَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ تا آخر آیه
و ایضا ابن ماهیار از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: آیه اول در شأن مهدي آل محمد علیه السّلام و اصحاب او
نازل شده است که خدا ایشان را پادشاهی می دهد در مشرق و مغرب زمین و دین حق را به آنها ظاهر می گرداند و می میراند
و زایل می گرداند به او و به اصحاب او بدعتهاي باطل را چنانکه سفیهان و ظالمان حق را میراندند، و چنان خواهند کرد که
اثري از ظلم و ستم نماند و امر خواهند کرد مردم را
.«2» به نیکیها و منع خواهند نمود از بدیها و مر خدا را است عاقبت امور
آیا پس » : یعنی «3» پنجم: أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَ ناً فَهُوَ لاقِیهِ کَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَیاهِ الدُّنْیا ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیامَهِ مِنَ الْمُحْ َ ض رِینَ
کسی که وعده داده ایم او را وعده اي نیکو پس او ملاقات می کند آن وعده را و به او می رسد مثل کسی است که بهره مند
گردانیدیم او را از متاعهاي زندگانی دنیا پس او خواهد بود در قیامت از حاضرشدگان در عذاب الهی و آن لذتهاي دنیا به او
.« نفعی نخواهد بخشید
ص: 471
.«1» ابن ماهیار روایت کرده است که: این آیه در شأن امیر المؤمنین علیه السّلام و حمزه نازل شده است
و دیلمی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: وعده داده شده، علی بن ابی طالب علیه السّلام است که خدا
وعده داده است او را که انتقام بکشد از براي او از دشمنانش در دنیا و وعده داده خدا او را و دوستان او را به بهشت در
آخرت، پس آنها که در عذاب حاضر خواهند شد دشمنان آن حضرتند که حقّ او را غصب کردند در دنیا و به ناحق پادشاهی
.«2» یافتند و خدا مهلت داد ایشان را
یعنی: «3» ششم: سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ
زود باشد بنمائیم ایشان را آیتها و علامتهاي خود را در آفاق و اطراف زمین و در جانهاي ایشان تا ظاهر شود براي ایشان که »
.« اوست حق
ابن ماهیار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: نمودن آیات در آفاق، تنگ کردن اطراف زمین است بر سنّیان
در زمان حضرت قائم علیه السّلام؛ و نمودن در جانهاي ایشان به آن است که بعضی از سنّیان در آن زمان به صورت حیوانات
.«4» مسخ خواهند شد تا ظاهر شود بر ایشان که اوست قائم آل محمد یا او حق است
فصل سی و ششم در بیان آنکه کلمه و کلمات در قرآن مجید مؤول است به اهل بیت علیهم السّلام
حق تعالی این سخن را بعد «1» و ولایت ایشان و آیات در این مقام بسیار است اول: وَ جَعَلَها کَلِمَهً باقِیَهً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
از قصه ابراهیم علیه السّلام فرموده است، یعنی: و گردانید خدا کلمه توحید را باقی در ذرّیّه ابراهیم، یعنی همیشه در ذرّیّه او
اهل توحید است که خدا را به یگانگی قایل باشد و مردم را بسوي یگانگی خدا دعوت کند شاید برگردند مشرکان به دعوت
موحّدان.
و در احادیث بسیار وارد شده است که: مراد آن است که امامت را گردانید کلمه باقیه در عقب ابراهیم علیه السّلام و حضرت
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تا روز قیامت، چنانکه شیخ طبرسی گفته که:
بعضی گفته اند مراد کلمه توحید است؛ و بعضی گفته اند مراد امامت است که در ذرّیّه اوست تا روز قیامت، و از حضرت
صادق علیه السّلام چنین روایت شده؛ و گفته است: اختلاف کردند که مراد از عقب او کیست؟ بعضی گفته اند فرزندان
.«2» ابراهیم علیه السّلام هستند تا روز قیامت؛ و سدي گفته است: آل محمد علیهم السّلام هستند
و ابن ماهیار از سلیم بن قیس روایت کرده است که: روزي در مسجد بودیم حضرت
ص: 473
امیر علیه السّلام بیرون آمد بسوي ما و فرمود: بپرسید از من آنچه را خواهید پیش از آنکه مرا نیابید؛ سؤال کنید از من از
تفسیر قرآن زیرا که در قرآن علم اولین و آخرین هست و از براي کسی راه سخنی نگذاشته است و نمی داند قرآن را مگر خدا
و راسخان در علم، و راسخان یکی نیست بلکه بسیارند و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یکی از ایشان بود، خدا
علم قرآن را تعلیم او کرده بود و آن حضرت به من تعلیم کرد و پیوسته در فرزندان او این علم خواهد بود تا روز قیامت. پس
حضرت این آیه را خواندند که خدا در باب تابوت سکینه می فرماید فِیهِ سَ کِینَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّهٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسی وَ آلُ
در تابوت هست سکینه از پروردگار شما و بقیه از آنچه گذاشته اند آل موسی و آل هارون، » : یعنی «1» هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَهُ
حضرت این آیه را بر سبیل تنظیر و تشبیه خواندند، یعنی همچنان که بقیه علم و آثار حضرت ،« برمی دارند آن را ملائکه
موسی و هارون که وصیّ او بود در سکینه محفوظ بود، علوم و آثار پیغمبر آخر الزمان و وصیّ او نزد ذرّیّه ایشان محفوظ
است، لهذا بعد از آن فرمود که: من نسبت به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به منزله هارونم از موسی و در همه چیز
مثل اویم بغیر از پیغمبري، و علم در ذرّیّه او هست تا روز قیامت؛ پس این آیه را خواند وَ جَعَلَها کَلِمَهً باقِیَهً فِی عَقِبِهِ، پس فرمود
که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عقب ابراهیم است، و ما اهل بیت عقب ابراهیم علیه السّلام و عقب محمد صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم
.«2» هر دو هستیم
و ایضا از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که: این آیه در شأن حضرت امام حسین علیه السّلام جاري
شد و از روزي که امامت به آن حضرت منتهی شد پیوسته از پدر به فرزند می رسد و به برادر و عم نمی رسد، و هیچ امامی
چون بی فرزند از «3» بعد از امام حسین علیه السّلام نیست مگر آنکه البته فرزندي می آورد تا امام دوازدهم، و عبد اللّه افطح
دنیا
ص: 474
« رفت، او امام نیست
.و علی بن ابراهیم نیز روایت کرده است که: مراد از کلمه لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ اشاره به رجعت است، یعنی: ایشان پیش از قیامت به
.«2» دنیا برخواهند گشت
در اکمال الدین به سند معتبر از مفضل بن عمر روایت کرده است که: از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کردم از تفسیر وَ
جَعَلَها کَلِمَهً باقِیَهً فِی عَقِبِهِ، حضرت فرمود که: مراد امامت است که خدا آن را در عقب امام حسین علیه السّلام قرار داد تا روز
قیامت.
مفضل گفت: یا بن رسول اللّه! چرا امامت در فرزندان امام حسین علیه السّلام قرار یافت و در فرزندان امام حسن علیه السّلام
نشد و حال آنکه هر دو فرزند و فرزندزاده حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و بهترین جوانان بهشت بودند؟ حضرت
فرمود که: موسی و هارون هر دو پیغمبر مرسل و برادر بودند و امامت را خدا در فرزندان هارون قرار داد نه در فرزندان موسی
و کسی را نمی رسد که اعتراض کند که چرا چنین شد، همچنین امامت و خلافت به امر خداست در زمین و نمی رسد کسی
را که
سؤال کند که چرا خدا در فرزندان حسین علیه السّلام قرار داد و در فرزندان حسن علیه السّلام قرار نداد، زیرا که خدا حکیم
خدا سؤال » : یعنی «3» است در افعال و آنچه می کند بر وفق حکمت می کند چنانکه فرموده لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ
.«4» « کرده نمی شود از آنچه می کند و ایشان سؤال کرده می شوند
پیشی گرفت کلمه ما- » : یعنی «5» دوم: وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ. إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ. وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ
یعنی وعده ما- از براي بندگان ما که فرستاده شده اند بسوي بندگان، بدرستی که ایشانند یاري کرده شدگان و بدرستی که
.« لشکر ما هرآینه ایشانند غلبه کنندگان بر کافران
ص: 475
.«1» ابن شهر آشوب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر این آیه که: مائیم ایشان
مؤلف گوید که: شاید مراد آن باشد که آن کلمه مائیم یا ولایت ماست که بر پیغمبران عرض شده است، و إِنَّهُمْ لَهُمُ
الْمَنْصُورُونَ استیناف کلام دیگر باشد، یا آنکه مراد آن باشد که نصرت ما نیز داخل است در این نصرت که خدا وعده داده
است، زیرا که یاري ما یاري حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و خدا ما را در آخر الزمان نصرت خواهد داد.
یعنی: «2» سوم: وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و اگر می بود آنچه در زمین است از درختان قلمها و دریا مدد می داد آن را، و از بعد آن دریا هفت دریاي دیگر مدد آن »
دریا می کردند تمام نمی شد کلمات
.« خدا، بدرستی که خدا عزیز و عالم است به هر چه اراده کند و کارهاي او منوط به حکمت و مصلحت است
.«3» بدان که بعضی گفته اند مراد از کلمات خدا تقدیرات خداست یا علوم او یا وعده ها و وعیدهاي او
و در احتجاج روایت کرده است که: یحیی بن اکثم از امام علی نقی علیه السّلام پرسید از تفسیر این آیه، حضرت فرمود که:
مراد از هفت دریا، چشمه کبریت است، و چشمه یمن، و چشمه برهوت، و چشمه طبریه، و گرمابه ماسیدان، و گرمابه افریقیه،
.«4» و چشمه باحوران، و مائیم آن کلمات خدا که فضایل ما را نمی توان یافت و استقصاي آنها نمی توان کرد
و مؤید این حدیث است آنچه از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عامه و خاصه روایت کرده اند که: اگر درختان
همه قلم شوند و دریاها همه مداد گردند و جمیع جن و انس کاتب شوند،
ص: 476
.«1» عشري از اعشار فضایل علی بن ابی طالب را نتوانند نوشت
و کلینی و دیگران از حضرت امام محمد تقی علیه السّلام روایت کرده اند که: در شب قدر نازل می شود بر امام زمان تفسیر
جمیع امور که تعلق به او دارد و آنچه تعلق به اهل زمان او در غیبت او دارد، و در اوقات دیگر هر روز از علم خاص و علم
و این حدیث دلالت دارد بر آنکه .«2» مکنون و عجیب مخزون خدا بر امام نازل می شود؛ پس حضرت این آیه را خواندند
مراد از کلمات، علومی است که از جانب خدا بر حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السّلام
نازل می شود و این آیه نیز داخل فضایل ایشان است.
بگو- یا » : یعنی «3» چهارم: قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً
محمد:- اگر بود دریا مداد براي نوشتن کلمات پروردگار من، هرآینه آخر شدي دریا پیش از آنکه تمام شود کلمات
و دانستنی که در تفسیر اهل بیت علیهم السّلام مراد از کلمات، فضایل و ،« پروردگارم و اگر چه بیاوریم مثل آن دریا را مداد
علوم ایشان است که پیوسته از جانب خدا بر ایشان فایض می شود و هرگز آخر نمی شود، چنانکه بعد از این نیز مذکور
خواهد شد، و احادیث در تفسیر کلمه اللّه به ائمه علیهم السّلام بسیار است.
یعنی: «4» پنجم: فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
چون آدم از بهشت فرود آمد به زمین پس فرا گرفت و قبول کرد آدم از پروردگار خود کلمه اي چند را، پس حق تعالی »
.« قبول کرد توبه او را، بدرستی که اوست بسیار قبول کننده توبه توبه کنندگان و مهربان است نسبت به ایشان
و در این کلمات، اختلاف بسیار است که در جلد اول ذکر کرده ایم، و کلینی و ابن بابویه
ص: 477
در معانی الاخبار و خصال و شیخ طوسی و شیخ طبرسی و جماعت بسیار روایت کرده اند از حضرت صادق و باقر علیهما
السّلام و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ابن عباس که آن کلمات آن بود که گفت: خداوندا! سؤال می کنم از تو
بحقّ محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام که البته مرا رحم کنی و بیامرزي
.«1» و توبه مرا قبول فرمایی، پس خدا توبه او را قبول کرد
و به روایت دیگر: چون آدم و حوّا آرزوي منزلت آن بزرگواران کردند، مبتلا به آن ترك اولی شدند، و چون مدتی در زمین
تضرع و استغاثه کردند و خدا خواست توبه ایشان را قبول کند جبرئیل آمد به نزد ایشان و گفت: شما ستم کردید بر خود که
آرزو نمودید منزلت جمعی را که خدا آنها را بر شما فضیلت و زیادتی داده بود پس از خدا سؤال کنید بحقّ آن نامها که
دیدید بر ساق عرش نوشته شده بود تا خدا توبه شما را قبول کند، پس آدم علیه السّلام گفت: خدایا! سؤال می نمایم تو را
بحقّ گرامی ترین خلق نزد تو محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی و فاطمه و حسن و حسن علیهم السّلام که توبه ما را
.«2» قبول نمائی و ما را رحم کنی، پس خدا توبه ایشان را قبول کرد
.«3» و به روایت دیگر: بحقّ محمد و آل محمد سؤال کردند
.«4» و ابن مغازلی شافعی نیز این مضمون را روایت کرده است
و در بصائر الدرجات از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر قول حق تعالی وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ
،« بتحقیق که عهد کردیم بسوي آدم پیشتر پس فراموش کرد و نیافتیم از براي او عزمی » یعنی «5» فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِ دْ لَهُ عَزْماً
عهد کردیم بسوي آدم پیشتر کلمه اي چند در شأن محمد و علی و فاطمه » : حضرت فرمود که: آیه چنین نازل شد
ص: 478
و حسنین و ائمه از فرزندان ایشان پس ترك کرد
و احادیث در این باب در احوال آدم علیه السّلام گذشت. ؛«1» « و عزمی از او در این باب نیافتیم
و یادآور وقتی را که امتحان کرد ابراهیم را پروردگار او به کلمه اي » : یعنی «2» ششم: وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ
و در تفسیر این کلمات خلاف است: بعضی گفته اند که سنّتهاي حنیفه ابراهیم است؛ و ،« چند پس تمام کرد ابراهیم آنها را
.«3» بعضی گفته اند مطلق تکالیف است
و ابن بابویه و دیگران روایت کرده اند که: مفضل بن عمر از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کرد از معنی این کلمات،
حضرت فرمود که: همان کلمات است که آدم علیه السّلام از پروردگار خود گرفت و به آنها توبه اش مقبول شد و گفت:
سؤال می کنم از تو بحقّ محمد و علی و فاطمه و حسنین علیهم السّلام که توبه مرا قبول گردان، پس خدا توبه اش را قبول
کرد.
مفضل گفت: پس چه معنی دارد فَأَتَمَّهُنَّ؟ حضرت فرمود: یعنی تمام کرد ائمه را تا حضرت قائم علیه السّلام که دوازده امامند
.«4»
مؤلف گوید که: این تأویل نهایت انطباق دارد بر تتمه آیه، زیرا که بعد از این می فرماید که: حق تعالی فرمود: من تو را امام
کردم، ابراهیم گفت: پس بعضی از ذرّیّه مرا امام گردان، حق تعالی فرمود که: عهد امامت من به ستمکاران نمی رسد، یعنی از
ذرّیّه تو کسی را امام می کنم که معصوم باشد از همه گناهان، پس معنی این آیه آن خواهد بود که خدا امامت ائمه را یا
عطاي امامت را به او خبر داد، ابراهیم تمام کرد آن را که براي ذرّیّه خود طلبید و خدا او را بشارت داد که:
هر که معصوم است از ذرّیّه تو همه را امام کرده ام تا حضرت قائم علیه السّلام، پس آیه کریمه بدون تکلف بر این معنی
منطبق می شود، و بنابراین تفسیر ممکن است
ص: 479
ضمیر فاعل فَأَتَمَّهُنَّ راجع به خدا باشد یعنی: خدا تمام کرد امامت را تا آخر ایشان که حضرت قائم علیه السّلام است.
پس فرستاد خدا » : یعنی «1» هفتم: فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَ کِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوي وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها
،« آرام و اطمینان قلب را بر رسول خود و بر مؤمنان و لازم گردانید آنها را کلمه تقوي، و بودند سزاوارتر به آن کلمه و اهل آن
و کلمه تقوي کلمه اي است که ایشان را نگه می دارد از عذاب الهی، یا کلمه اي است که پرهیزکاران آن را اختیار می کنند؛
و احادیث بسیار وارد شده است که آن ،«2» بعضی گفته اند که آن کلمه طیبه لا اله الا اللّه است، و اقوال دیگر نیز هست
.«3» ولایت حضرت امیر علیه السّلام است
چنانکه شیخ مفید از حضرت امام محمد باقر علیهما السّلام روایت کرده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
فرمود: بدرستی که خدا عهدي کرد بسوي من، گفتم: پروردگارا! بیان کن از براي من، فرمود: بشنو، گفتم: می شنوم، فرمود:
یا محمد! علی رایت و علامت راه هدایت است بعد از تو و پیشواي دوستان من است و نوري است براي هر کس که اطاعت
من کند، و اوست کلمه اي که لازم متقیان گردانیده ام، هر که او را دوست دارد مرا دوست داشته و هر که او را دشمن دارد
مرا دشمن داشته
.«4» است، پس بشارت ده او را به آنچه گفتم
.«5» و کلینی به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: کلمه تقوي، ایمان است
.«6» و در خصال از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده است که در آخر خطبه فرمود: مائیم کلمه تقوي
ص: 480
و در توحید روایت کرده است که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در خطبه طویلی فرمود که: مائیم عروه الوثقی و کلمه
و احادیث بر این مضمون بسیار است. ؛«1» تقوي
و تمام شد کلمه پروردگار تو از روي » : یعنی «2» هشتم: وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِ دْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
و از احادیث اهل بیت علیهم السّلام مستفاد می ،« راستی و عدالت، تبدیل کننده اي نیست کلمات او را و اوست شنواي دانا
شود که کلمات خدا، ائمه حقند و امامت ایشان را کسی تبدیل نمی تواند کرد.
کلینی و دیگران به سندهاي بسیار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند که: چون اراده خداي تعالی تعلق می گیرد به
خلق امام علیه السّلام، امر می کند ملکی را که شربتی از آب از زیر عرش می گیرد و به نزد پدر امام می آورد که او می
آشامد، پس از آن آب خلق می شود نطفه امام، پس چهل روز در شکم مادر صدا نمی شنود، بعد از آن صدا می شنود، پس
در رحم یا بعد از ولادت حق تعالی آن ملک را می فرستد که بر پیشانی امام یا بر بازوي راستش یا در میان دو کتفش یا در
همه این مواضع می نویسد که وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ تا آخر آیه، پس در وقتی که
امام می شود حق تعالی عمودي از نور براي او بلند می کند که اعمال همه اهل شهرها را در آن می بیند، خدا چنین کسی را
.«3» امام می گرداند
و حق تعالی در جاي دیگر می فرماید لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ، و باز می فرماید تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ
.«4»
« علی بن ابراهیم گفته است: یعنی امامت را کسی تغییر نمی تواند داد
.نهم: وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَي الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَهِ تَکُونُ لَکُمْ وَ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ
یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ. لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ
ص: 481
و یادآور وقتی را- که در جنگ بدر- که وعده می داد شما را خدا یکی از دو طایفه را که آن » : یعنی «1» وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ
از براي شما باشد، یکی قافله قریش که مال با ایشان بود و دیگري لشکر قریش که با حربه و سلاح بر سر شما می آمدند، و
شما دوست می داشتید که قافله مال که شوکت- یعنی حربه و آلات جنگ- نداشتند بوده باشد براي شما، و می خواست خدا
که ثابت گرداند حق را و غالب سازد دین حق را به کلمات خود- مفسران گفته اند که: مراد از کلمات، وحی هاي خداست یا
و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: مراد از کلمات، ائمه علیهم .«2» تقدیرات او یا امر کردن ملائکه را به یاري مؤمنان
و قطع کند و ببرد دنباله کافران را و عمده ایشان را هلاك گرداند تا آنکه ثابت نماید دین حق را، و باطل -«3» السّلام هستند
.« و برطرف کند دین باطل را هر چند نخواهند مجرمان و کافران
و عیاشی از جابر روایت کرده است که:
از حضرت باقر علیه السّلام پرسیدم از تفسیر این آیه مبارکه، حضرت فرمود: تفسیرش در باطن آن است که خدا امري را اراده
کرده است و هنوز بعمل نیاورده، و مراد آن است که خدا اراده کرده و مقدر ساخته که حقّ آل محمد علیهم السّلام را ثابت
گرداند و به ایشان برگرداند، و کلمه خدا در بطن آیه علی بن ابی طالب علیه السّلام است؛ و مراد از کافران، بنی امیّه اند که
خدا ایشان را مستأصل خواهد کرد؛ و مراد از لِیُحِقَّ الْحَقَّ حقّ آل محمد علیهم السّلام است که در زمان قائم علیه السّلام به
ایشان برخواهد گشت، و وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ آن است که چون حضرت قائم علیه السّلام ظاهر شود بنی امیّه را زایل و ناچیز خواهد
.«4» کرد و ریشه ایشان را خواهد کند
مؤلف گوید که: موافق ظاهر آیه نیز چنانچه علی بن ابراهیم روایت کرده است که کلمات اللّه، ائمه علیهم السّلام هستند، بر
این آیه منطبق است زیرا که عمده فتح بدر بر دست
ص: 482
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام جاري شد چنانکه در باب جنگ بدر مذکور
شد.
.«1» دهم: فَإِنْ یَشَإِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلی قَلْبِکَ وَ یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
کلینی به سند معتبر روایت کرده است از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام که گفت: خدا براي دشمنان خود که دوستان
شیطان بودند و تکذیب حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و انکار گفته او می کردند فرمود قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ
أَجْرٍ وَ ما
بگو- یا محمد به منافقان که:- من مزد رسالت را که مودّت اهل بیت من است از شما نمی خواهم » یعنی «2» أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ
طلب نمایم- زیرا که می دانم شما آن را قبول نمی کنید- و نیستم من تکلف کننده- که مزد چیزي را که شما باور نکرده اید
پس منافقان مانند ابو بکر و عمر و اضراب ایشان با یکدیگر گفتند که: آیا بس نیست ،«- و از اهل آن نیستید از شما طلب کنم
محمد را که بیست سال ما را مقهور حکم خود کرده؟ الحال می خواهد که اهل بیت خود را بر گردن ما سوار کند و دروغ
می گوید، خدا این را نفرموده است، این را از پیش خود می گوید و می خواهد اهل بیت خود را به ما مسلط کند، اگر او
کشته شود یا بمیرد ما خلافت را از اهل بیت او خواهیم گرفت و هرگز به ایشان نخواهیم داد. پس خدا خواست که اعلام کند
بلکه می » : یعنی «3» پیغمبر خود را به آنچه در سینه هاي ایشان بود و پنهان می کردند فرمود أَمْ یَقُولُونَ افْتَري عَلَی اللَّهِ کَ ذِباً
،« پس اگر خدا می خواست مهر می زد بر دل تو » : فَإِنْ یَشَإِ اللَّهُ یَخْتِمْ عَلی قَلْبِکَ یعنی ،« گویند: افترا بسته است بر خدا به دروغ
حضرت فرمود: یعنی اگر می خواستم وحی را از تو حبس می کردم پس خبر نمی دادي مردم را به فضیلت اهل بیت خود و نه
به دوستی ایشان، پس فرمود وَ یَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ حضرت فرمود که: یعنی خدا می
داند آنچه ایشان پنهان کرده اند در
ص: 483
سینه هاي خود از عداوت اهل بیت تو و ظلم
.«1» به ایشان بعد از تو
اگر نه آن کلمه فصل می بود- یعنی وعده فرموده که حکم فصل میان » : یعنی «2» یازدهم: وَ لَوْ لا کَلِمَهُ الْفَصْلِ لَقُضِ یَ بَیْنَهُمْ
.« خلق در قیامت بشود- هرآینه حکم میان ایشان در دنیا می شد و بر کافران عذاب نازل می شد
لَهُمْ ،« آنها که ستم کرده اند بر این کلمه » : علی بن ابراهیم روایت کرده است که: مراد از کلمه، امام است، وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ یعنی
یعنی آنها را که ستم کردند بر آل « خواهی دید ستمکاران را » تَرَي الظَّالِمِینَ ،« براي آنها هست عذابی دردناك » «3» عَذابٌ أَلِیمٌ
و آنچه می ترسند واقع می » وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ ،« ترسان از آنچه در دنیا بعمل آورده اند » محمد علیهم السّلام، مُشْفِقِینَ مِمَّا کَسَ بُوا
پس ذکر کرد آنها را که ایمان آوردند به کلمه و متابعت او کردند پس گفت وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا ،« شود بر ایشان
از براي آنهاست باغهاي » «4» فِی رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ ،« آنها که ایمان آوردند به کلمه و اعمال شایسته کردند » الصَّالِحاتِ یعنی
بهشتها و از براي ایشان است در آن بهشتها هر چه خواهند، این است آن فضل بزرگ، این است آنچه بشارت می دهد خدا
تا اینجا روایت علی .« بندگان خود را که ایمان آورده اند به آن کلمه و اعمال شایسته که ایشان به آن مأمور شده اند کرده اند
.«5» بن ابراهیم است
بدرستی که » : یعنی «6» دوازدهم: إِنَّ الَّذِینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ. وَ لَوْ جاءَتْهُمْ کُلُّ آیَهٍ حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ
آنها که لازم شده است بر ایشان کلمه پروردگار تو ایمان نمی آورند هر چند بیاید بسوي ایشان هر آیتی تا ببینند عذاب
.« دردناك را
ص: 484
مفسران گفته اند:
.«1» کلمه خدا، خبر خداست به اینکه ایشان ایمان نمی آورند، و یا وعید و عذاب خداست
و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: این آیه در شأن جماعتی است که انکار امامت امیر المؤمنین علیه السّلام را کردند و
پس مراد به ؛«2» به ایشان ولایت آن حضرت را عرض کردند و واجب گردانیدند بر ایشان که ایمان بیاورند و ایمان نیاوردند
کلمه، ولایت آن حضرت است.
بسوي خدا بالا می رود کلمه نیکو و عمل صالح بلند می » : یعنی «3» سیزدهم: إِلَیْهِ یَصْ عَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ
.« کند کلمه نیکو را، یا آنکه کلمه نیکو عمل صالح را بلند می کند
ابن شهر آشوب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: حضرت اشاره به سینه مبارك خود نمود و فرمود که:
.«4» مراد ولایت ما اهل بیت و اقرار به امامت ماست، هر که ولایت ما را ندارد هیچ عمل از او بالا نمی رود و مقبول نمی شود
و توضیح این معنی در محل دیگر نیز شده.
فصل سی و هفتم در بیان آنکه ایشان داخلند در حرمتهاي الهی
یعنی: «1» حق تعالی می فرماید وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ
و حرمت در لغت امري ،« و هر که تعظیم کند و بزرگ شمارد حرمتهاي خدا را، پس آن بهتر است از براي او نزد پروردگار او »
است که رعایت آن لازم باشد و استخفاف آن روا نباشد.
و در این آیه بعضی از مفسران گفته اند که مناسک حج است؛ و بعضی گفته اند که کعبه است و مکه و ماه حرام و مسجد
.«2» الحرام
و ابن بابویه به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: خدا را سه حرمت است که مثل آنها
چیزي نیست: کتاب خدا که حکمت و نور خداست؛ و خانه کعبه که آن را قبله مردم گردانیده است و قبول نمی کند نماز را
.«3» از کسی که رو بغیر آن بکند و متوجه غیر آن گردد؛ و عترت پیغمبر شما
و ایضا از طریق مخالفان از ابو سعید خدري روایت کرده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: خدا را سه
حرمت است، هر که حفظ آنها بکند خدا از براي او امور دین و دنیاي او را حفظ کند، و هر که حفظ آن حرمتها نکند خدا
هیچ امر او را حفظ نکند، و آنها حرمت
ص: 486
.«1» اسلام است و حرمت من و حرمت اهل بیت من است
و ایضا از طریق ایشان از جابر انصاري روایت کرده است که گفت: شنیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که فرمود:
می آیند در روز قیامت سه چیز و نزد خدا شکایت می کنند: مصحف و مسجد و عترت من؛ مصحف می گوید: پروردگارا!
مرا تحریف کردند و پاره نمودند؛ و مسجد می گوید: پروردگارا! مرا معطل گذاشتند و ضایع کردند؛ و عترت می گوید:
پروردگارا! ما را کشتند و راندند و آواره کردند، پس به دو زانو می نشینم از براي خصومت با مردم، پس خدا می فرماید که:
.«2» من سزاوارترم که در این امور با مردم خصمی کنم
.«3» و دیلمی از محدثان عامه در فردوس الاخبار نیز این حدیث را روایت کرده است
و کلینی به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: خداي عز و جل را در شهرها پنج حرمت است:
حرمت رسول خدا
.«4» صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، و حرمت آل رسول علیهم السّلام؛ و حرمت کتاب خدا، و حرمت کعبه، و حرمت مؤمن
و ابن ماهیار به سند معتبر از حضرت امام موسی علیه السّلام از پدر بزرگوارش روایت نموده است در تفسیر آیه وَ مَنْ یُعَظِّمْ
حُرُماتِ اللَّهِ که: اینها سه حرمتند که رعایت همه واجب است و هر که یکی از آنها را قطع کند شرك به خدا آورده است:
اول، هتک حرمت خانه کعبه که خدا محترم گردانیده است؛ دوم، معطل گردانیدن کتاب خدا و عمل کردن به غیر آن؛ سوم،
.«5» قطع کردن آنچه خدا واجب گردانیده است از فرض مودّت و اطاعت ما
مؤلف گوید که: از آیه کریمه و احادیث معتبره خاصه و عامه ظاهر می شود که تعظیم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
و ائمه هدي علیهم السّلام در حال حیات و بعد از وفات واجب است و ایضا
ص: 487
واجب است تعظیم هر چه منسوب به ایشان است از مشاهد مشرّفه و ضرایح مقدسه ایشان و آثار ایشان و اخبار ایشان و ذرّیّه
ایشان که بر طریقه ایشان باشد و راویان اخبار ایشان و حاملان علوم ایشان، زیرا که تعظیم اینها همه به تعظیم ایشان برمی
گردد.
فصل سی و هشتم در تأویل آیات عدل و معروف و احسان و قسط و میزان به ولایت ائمه علیهم السّلام،
و تأویل کفر و فسوق و عصیان و فحشاء و منکر و بغی به عداوت و ترك ولایت ایشان و آیات در این باب بسیار است اول: إِنَّ
بدرستی » : یعنی «1» اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِي الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
که خدا امر می کند به عدالت
و نیکوکاري و عطا کردن به خویشان و نهی می کند از کار زشت و ناپسندیده و ظلم، و پند می دهد خدا شما را شاید که شما
.« پند گیرید
علی بن ابراهیم گفته که: عدل، گواهی لا اله الا اللّه و محمد رسول اللّه است؛ و احسان، امیر المؤمنین علیه السّلام؛ و فحشا و
.«2» منکر و بغی، ابو بکر و عمر و عثمان است
و در ارشاد القلوب از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: عدل، شهادت توحید و رسالت است؛ و احسان، ولایت
امیر المؤمنین علیه السّلام و اطاعت اوست؛ و ایتاء ذي القربی، اداء حقّ حسن و حسین علیهما السّلام است و امامان از فرزندان
.«3» حسین علیه السّلام؛ و فحشاء و منکر و بغی، آنهایند که ستم کردند بر اهل بیت و کشتند ایشان را و منع حقّ ایشان کردند
ص: 489
و عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: عدل، شهادت توحید است؛ و احسان، شهادت رسالت است؛ و
.«1» ایتاء ذي القربی آن است که هر امامی امامت را به امامی بعد از خود بدهد؛ و فحشا و منکر و بغی، ولایت ائمه جور است
و از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: عدل، شهادتین است؛ و احسان، ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام است؛ و
.«2» فحشاء، ابو بکر؛ و منکر، عمر؛ و بغی، عثمان است
و به روایت دیگر فرمود که: عدل، محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، پس هر که اطاعت او کند عدل کرده است؛ و
احسان، علی علیه السّلام است، هر که ولایت او را اختیار کند احسان کرده
است، و محسن در بهشت است؛ و ایتاء ذي القربی، رعایت قرابت ماست، خدا امر کرده است به مودّت ما و فرزندان ما، و نهی
.«3» کرده مردم را از فحشاء و منکر و بغی، یعنی کسانی که بغی و ظلم کنند به ما و مردم را بسوي غیر ما خوانند
و فرات بن ابراهیم از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: عدل، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ و
« احسان، امیر المؤمنین علیه السّلام است؛ و ذي القربی، فاطمه علیها السّلام است
.دوم: ضَ رَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَیْنِ أَحَ دُهُما أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلی شَیْ ءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلی مَوْلاهُ أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِي هُوَ وَ
یعنی: «5» مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
خدا زده مثل دو مردي که یکی از آن دو گنگ است که قادر نیست بر چیزي و او گران است و بار است بر آقاي خود، و به »
هر جا که او را متوجه می گرداند نمی آورد هیچ چیز را، آیا مساوي است او و کسی که امر می کند به عدالت و اوست بر راه
.«؟ راست
بعضی از مفسران گفته اند که خدا این مثل را براي بتها و خود تعالی شأنه زده است؛ و بعضی گفته اند که براي کافر و مؤمن
.«6» زده است
ص: 490
و علی بن ابراهیم روایت نموده است که: این مثل براي امیر المؤمنین و ائمه علیهم السّلام و غاصبان حقّ ایشان است- زیرا که
امیر المؤمنین و ائمه علیهم السّلام امر می کردند مردم را به عدالت در اقوال و افعال، و بر راه راست بودند و طریق حق
با ایشان بود، و اولی و دومی و سایر ائمه جور لال بودند از بیان حق و هدایت خلق و هیچ امر از امور خدا از ایشان متمشّی
و بنابراین تأویل ممکن است که مراد از آقا، خدا باشد یا حضرت رسول صلّی «1» ؟ نمی شد- چگونه اینها با آنها برابر باشند
اللّه علیه و آله و سلّم زیرا که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به هر جنگی که آنها را فرستاد گریختند و هیچ امر
خیري بر دست ایشان جاري نشد؛ و انطباق این تفسیر بر آیه از تفاسیر دیگر بیشتر است به جهات بسیار.
یعنی: «2» سوم: وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلًا. وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا
وفا کنید به عهد و پیمان بدرستی که از عهد سؤال خواهند کرد در قیامت، و تمام نمائید پیمانه را چون کیل نمائید و بسنجید »
.« به ترازوي درست، آن بهتر و نیکوتر است از جهت تأویل و عاقبت
سیّد ابن طاووس از تفسیر ابن ماهیار روایت کرده است از حضرت کاظم از پدرش علیهما السّلام که: مراد به عهد، آن عهدي
است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر مردم گرفت در مودّت ما اهل بیت و اطاعت جناب امیر علیه السّلام و
آنکه مخالفت او نکنند و بر او پیشی نگیرند در خلافت و قطع رحم او نکنند، و خبر داد ایشان را که در قیامت سؤال خواهد
کرد خدا از ایشان که با اهل بیت پیغمبر علیهم السّلام و با کتاب خدا چه کردند؛ و مراد به قسطاس،
او بهتر است » امام است که به عدالت در میان مردم سلوك می کند، و حکم ائمه علیهم السّلام میزان عدل است لهذا فرمود که
و مؤید این است .«3» یعنی او بهتر می داند تأویل قرآن را و او می داند که چگونه حکم کند در میان مردم « و تأویلش نیکوتر
آنچه کلینی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده
ص: 491
« خواهیم گذاشت ترازوي عدالت را از براي روز قیامت » : یعنی «1» است در تأویل آیه وَ نَ َ ض عُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَهِ
.«2» حضرت فرمود که: آن ترازو، پیغمبران و اوصیاي ایشان است
بگیر عفو را- یعنی هر چه بر ایشان آسان باشد- یا عفو کن » : یعنی «3» چهارم: خُ ذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ
.« از ایشان و امر کن مردم را به نیکی و اعراض کن از نادانان و متعرض ایشان مشو
.«4» عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مراد به عرف، ولایت ائمه علیهم السّلام است
.« قرآن زیاد نمی کند ظالمان را مگر زیانکاري » : یعنی «5» پنجم: وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً
عیاشی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: مراد، ظلم کنندگان به آل محمدند که حقّ آنها را غصب نمودند، و
.«6» « و لا یزید الظالمین آل محمد حقّهم الّا خسارا » آیه را جبرئیل چنین آورد
این است و جز این نیست که حرام کرده است پروردگار » : یعنی «7» ششم: قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ
.« من کارهاي بسیار بد را، آنچه ظاهر باشد از آن و آنچه باطن باشد و پنهان
.«8» مفسران گفته اند: مراد زناهاي آشکار و زناهاي پنهان است
حیاه القلوب،
ج 5، ص: 492
و کلینی و نعمانی روایت نموده اند که: قرآن ظاهري و باطنی دارد، و آنچه خدا در قرآن حرام کرده ظاهرش حرام است و
باطنش پیشوایان جور و دشمنان اهل بیت علیهم السّلام اند، و جمیع آنچه خدا در قرآن حلال کرده است ظاهرش حلال و
.«1» باطنش امامان حقّند
«2» هفتم: وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً قالُوا وَجَ دْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ
چون کنند کار بسیار بد را گویند: » : یعنی
یافته ایم بر این کار بد پدران خود را و خدا ما را امر کرده است به آن، بگو- یا محمد:- بدرستی که خدا امر نکرده است به
.«؟ کار بد، آیا افترا می زنید به خدا آنچه را نمی دانید
کلینی روایت نموده است که: محمد بن منصور از معنی این آیه سؤال کرده از حضرت صادق علیه السّلام، حضرت فرمود که:
آیا دیده اي کسی را که بگوید خدا امر کرده است او را به زنا و آشامیدن شراب یا چیزي از این محرّمات؟ گفت: نه، فرمود:
پس چیست آن فاحشه و عمل قبیح که ایشان دعوي می کردند که خدا آنها را به آن امر کرده است؟ گفت: خدا و ولیّ او
بهتر می دانند، حضرت فرمود که: این آیه در شأن پیشوایان جور است که مخالفان دعوي می کنند که خدا ما را امر کرده
است که متابعت ایشان بکنیم، پس خدا خبر داد که ایشان دروغ بسته اند بر خدا، و این متابعت را خدا فاحشه نامید زیرا که
.«3» معصیتی است رسوا
فصل سی و نهم در تأویل جنب اللّه و وجه اللّه و ید اللّه
و امثال اینها به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و
ائمه علیهم السّلام و آیات در این باب بسیار است اول: وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَهً وَ
و پیروي کنید » : یعنی «1» أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ. أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ
بهترین آنچه را فرو فرستاده شده بسوي شما از جانب پروردگار شما پیش از آنکه بیاید شما را عذاب خدا ناگهان و شما
ندانسته باشید تا نشود چنین که گوید نفسی: زهی حسرت بر آنچه تقصیر کردم در جنب خدا بدرستی که بودم در دنیا از
یعنی به دین خدا و پیغمبر خدا و آنها که به ایشان ایمان آورده بودند. « استهزاکنندگان
در لغت به معنی پهلو است و در اینجا مجاز است؛ و اکثر مفسران گفته اند: « جنب » و
.«2» مراد تقصیر در طاعت خداست یا قرب خدا
و در احادیث بسیار وارد شده است که: جنب خدا، کنایه از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السّلام و
اطاعت و ولایت ایشان است، چنانکه علی بن ابراهیم در تفسیر این دو آیه
ص: 494
یعنی قرآن و بهتر آنها که در قرآن آمده است ولایت امیر المؤمنین و ائمه « آنچه فرستاده شده بسوي شما » : گفته است که
.«1» علیهم السّلام است- چنانچه مراد از جنب اللّه امام است- و حضرت صادق علیه السّلام فرمود: مائیم جنب اللّه
و شیخ طبرسی در احتجاج از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که:
شخصی از تأویل آیات مشکله قرآنی از آن حضرت سؤال کرد و از جمله آنها از این آیه سؤال کرد، حضرت
فرمود که: مراد از جنب اللّه، برگزیدگان و دوستان خدایند و خواسته است براي ایشان در قرآن حجتی قرار دهد براي قرب
منزلت خلیفه خدا، نمی بینی می گویند: فلان شخص در پهلوي فلان می نشیند؟ یعنی مقرّب است نزد او، پس این رمزي است
در قرآن براي بیان قرب ایشان نزد حق تعالی و از براي این بعنوان رمز فرموده که حجتهاي خدا و دوستان او بفهمند و دشمنان
ایشان تحریف نکنند و از قرآن بیرون ننمایند چنانکه آیات دیگر را بیرون کردند، و خدا کور کرده دیده هاي دل ایشان را که
.«2» اینها را نمی فهمند
و در خصال ایضا از آن حضرت روایت کرده است که فرمود: مائیم خزینه داران دین خدا و چراغهاي علم خدا، هر امام از ما
که از دنیا می رود دیگري بعد از او براي مردم ظاهر می گردد، گمراه نمی شود کسی که متابعت ما کند، و هدایت نمی یابد
کسی که انکار ما کند، و نجات نمی یابد کسی که دشمنان ما را بر ما یاري کند، و یاري کرده نمی شود کسی که به ما ستم
کند، پس از ما جدا مشوید از براي طمع دنیا و متاع آن بزودي از شما زایل می گردد، بدرستی که کسی که اختیار کند دنیا را
.«3» بر آخرت و دنیا را بر ما حسرت او در قیامت عظیم خواهد بود؛ پس حضرت این آیه را خواندند
و کلینی از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام روایت کرده است که در تفسیر این آیه فرمود که: جنب اللّه، جناب امیر علیه
السّلام است و اوصیاي بعد از او و در آن مکان رفیعی که ایشان
ص: 495
دارند تا آخر
.«1» ایشان
.«2» و ایضا روایت کرده است که جناب امیر علیه السّلام فرمود که: منم عین اللّه و منم ید اللّه و منم جنب اللّه و منم باب اللّه
و ابن شهر آشوب از ابو ذر رضی اللّه عنه روایت کرده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که:
اي ابو ذر! دشمن علی را می آورند در قیامت کور و گنگ و در ظلمات قیامت می افتد و بر نمی خیزد و فریاد می کند: یا
.«3» حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ و در گردنش طوقی از آتش خواهد بود
.«4» و عیاشی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: مائیم جنب اللّه
.«5» و در بصائر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: علی علیه السّلام جنب اللّه است
و ابن ماهیار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مائیم جنب اللّه، خدا ما را از نور خود خلق کرده لهذا چون
اي حسرت بر آنکه تقصیر کردم در » : کافران را به جهنم می برند می گویند: یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ یعنی
.«6» « ولایت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و آل او علیهم السّلام
و در معانی الاخبار و توحید به سند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که حضرت امیر علیه السّلام در
خطبه خود فرمود: منم هدایت کننده، منم هدایت یافته، منم پدر یتیمان و مسکینان و شوهر بیوه زنان و منم پناه هر ضعیفی و
محلّ ایمنی هر خایفی و منم کشاننده مؤمنان بسوي بهشت و منم حبل اللّه المتین و منم عروه الوثقی و منم کلمه تقوي و منم
چشم خدا و زبان راستگوي خدا و دست خدا و جنب خدا که حق تعالی می فرماید
ص: 496
یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ و منم دست خدا که بر سر بندگان خود پهن کرده به رحمت و مغفرت و منم درگاه
حطّه این امّت، هر که مرا و حقّ مرا بشناسد پروردگار خود را شناخته زیرا که من وصیّ پیغمبر اویم در زمین او و حجت
.«1» خدایم بر خلق او، انکار نمی کند این را مگر کسی که گفته خدا و رسول را رد کند
و به سند معتبر دیگر در توحید از آن حضرت روایت کرده است که حضرت امیر علیه السّلام فرمود که: منم علم خدا و منم
.«3» و منم جنب اللّه و منم ید اللّه «2» [ دل داناي خدا و دیده بیناي خدا و زبان گویاي خدا [و منم عین اللّه
و احادیث از این نوع بسیار است بعضی گذشت و بعضی خواهد آمد.
اکثر مفسران گفته اند: مراد از وجه ؛« همه چیز هالک و فانی است مگر وجه خدا » : یعنی «4» دوم: کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ
« خدا، ذات خداست؛ و گفته اند: همه چیز پیش از قیامت فانی می شود و باز برمی گردد
.«6» ؛ و بعضی گفته اند: مراد دین خداست یا عبادتی که از براي خدا کنند
خیثمه روایت کرده است که گفت: از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدیم از تفسیر این آیه، «7» و ابن بابویه در توحید از ابن
فرمود که: وجه خدا، دین خداست، و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و حضرت امیر علیه السّلام دین خدا و وجه
خدا و عین خدا بودند در
میان بندگان خدا که اعمال آنها را به نور خدائی مشاهده می کردند، و زبان خدا بودند که خدا به سبب ایشان سخن می
گفت و علوم خدا را به خلق می رسانیدند، و دست خدا بودند یعنی رحمت خدا بودند بر خلق او، و مائیم وجه خدا که بندگان
به جهت ما به خدا می توانند رسید و تا خدا
ص: 497
می خواهد که احوال خلایق را منظم نماید ما را در میان آنها وامی گذارد، و چون خواهد که آنها را عذاب بنماید و در ایشان
.«1» خیري نمی بیند ما را از میان آنها بیرون می برد پس آنچه خواهد از عذاب بر ایشان می فرستد
و ایضا به سند معتبر از آن حضرت روایت کرده است که: بدرستی که خداوند عزیز خلق کرد ما را پس نیکو کرد خلق ما را و
صورت بخشید ما را پس نیکو آفرید صورت ما را و گردانید ما را دیده و دیدبان خود در میان بندگان، و زبان گویاي خود در
میان خلق خود، و دست گشاده خود بر بندگان خود، و روي خدا که هر که قرب خدا را خواهد از جهت ایشان باید بسوي
خدا برود، و باب خدا که مردم را بر او دلالت می کند، و خزینه داران خدا در آسمان خدا و در زمین خدا، به برکت ما بارور
می شوند درختان و به کمال می رسند میوه ها و جاري می شوند نهرها، و به برکت ما باران از آسمان می بارد و گیاههاي
یعنی ما طریق بندگی ؛«2» زمین می روید، و به عبادت ما خدا عبادت کرده می شود، اگر ما نبودیم خدا عبادت کرده نمی شد
خدا را به خلق تعلیم کردیم یا
آنکه عبادت کامله خدا از غیر ما به عمل نمی آید یا آنکه ولایت ما شرط قبول عبادت است، اگر ولایت ما نباشد هیچ عبادتی
مقبول نمی گردد.
و ابن شهر آشوب و دیگران به سندهاي بسیار از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت کرده اند در تفسیر این آیه که:
.«3» مائیم وجه خدا که از جانب ما بسوي خدا باید رفت
و ابن ماهیار و صفار روایت کرده اند که: سلام بن مستنیر از حضرت باقر علیه السّلام از تفسیر این آیه پرسید، حضرت فرمود:
بخدا سوگند که مائیم وجه اللّه که تا روز قیامت هستیم و برطرف نمی شویم و خدا امر کرده مردم را به اطاعت ما و ولایت ما،
.«4» و هر یک از ما که از دنیا می رود البته دیگري از ما قیام می نماید به امر امامت تا روز قیامت
ص: 498
.«1» و به روایت صفار: فرمود که: هلاك نمی شود در قیامت کسی که به اطاعت ما و اعتقاد به امامت ما بیاید
و علی بن ابراهیم به سند موثق از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که در تفسیر آیه فرمود: آیا مردم گمان می کنند
که مراد آن است که همه چیز فانی می شود و روي خدا باقی می ماند؟ خدا از آن عظیمتر است که او را به صفت مخلوقات او
وصف کنند و او را مثل دیگران روئی بوده باشد، و لیکن معنی آیه آن است که همه چیز هالک و باطل است مگر دین خدا،
و دین خدا برپا است و مائیم آن وجهی که دین خدا و معرفت او را و عبادت او را از ما باید فراگیرند، و
تا خدا را به بندگان حاجتی هست یعنی ایشان را قابل عبادت و معرفت خود می داند ما را در میان ایشان می گذارد، و چون
.«2» خدا در بندگان خیري نداند ما را بالا می برد بسوي مرحمت و کرامت خود و آنچه خواهد نسبت به ما بعمل می آورد
و ابن بابویه و کلینی روایت کرده اند از حضرت باقر علیه السّلام که: مائیم مثانی که خدا به پیغمبر ما داده است، و مائیم وجه
اللّه که در زمین در میان شما می گردیم، شناخت ما را هر که شناخت، و هر که نشناخت مرگ در پیش اوست، او بعد از
.«3» مرگ خواهد شناخت، و آن شناختن فایده به او نخواهد کرد
آنچه بر روي زمین است فانی می شود و در معرض » : یعنی «4» سوم: کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ. وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ
اکثر مفسران گفته اند که: وجه خدا، ذات ؛« فنا است، و باقی می ماند وجه پروردگار تو که صاحب بزرگواري و مکرمت است
.«5» مقدس اوست
و علی بن ابراهیم گفته است که: مراد دین خداست، و حضرت علی بن الحسین علیه السّلام
ص: 499
.«1» فرمود که: مائیم وجه خدا که بسوي خدا از جهت ما باید آمد
و به سند معتبر از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر قول حق تعالی تَبارَكَ اسْمُ رَبِّکَ ذِي الْجَلالِ وَ
حضرت فرمود: مائیم جلال و کرامت خدا ،« با برکت است نام پروردگار تو که صاحب جلال و اکرام است » : یعنی «2» الْإِکْرامِ
.«3» که گرامی داشته است بندگان را به آنکه اطاعت ما را بر ایشان واجب گردانیده
مؤلف گوید که: قرآن مجید به
لغت عرب نازل شده است و مدار عرب بر مجازات و استعارات است، و کلامی را که از استعاره و تشبیه و مجاز خالی باشد
فصیح و بلیغ نمی دانند، و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدي علیهم السّلام نیز بر این و تیره سخن می فرمودند
و مدار فصحاي عجم نیز بر این است چنانکه می گویند: فلان کس را روئی هست نزد مردم، و وجه را بر جهت اطلاق می
کنند و دست را بر نعمت، و شایع است که عرب می گویند:
فلان کس را بر فلان یدي هست و بر قدرت اطلاق می کنند، و می گویند: فلان مرد دستی بهم رسانیده.
پس ائمه ما علیهم السّلام وجه اللّه اند یعنی ایشان را گرامی داشته چنانکه رو گرامی ترین اعضاء است؛ و ایضا هر که به جانب
کسی می رود از جهت روي او می رود و هر که خواهد راه خدا و قرب او را باید بسوي ایشان بیاید؛ و ایضا ایشان جهتی اند
که خدا امر کرده مردم را که به این جهت بروند و همه چیز هالک و باطل است مگر دین و طریقه ایشان و اطاعت ایشان؛ و
به معنی دیده و به معنی جاسوس و به معنی برگزیده هر چیز آمده، و عین خدا ایشانند یعنی ناظر و گواهند بر مردم، و « عین »
چنانکه آدمی به دیده نظر می کند و بر احوال مردم مطّلع می شود خدا ایشان را به بندگان موکّل گردانیده که بر احوال ایشان
مطّلع باشند و دیده بانند از جانب خدا بر ایشان و برگزیده خلقند.
چنانکه ابن اثیر که از علماي عامه است نقل کرده که: مردي در طواف نظر می کرد به
حیاه
القلوب، ج 5، ص: 500
زنان مسلمانان، حضرت امیر علیه السّلام سیلی بر روي او زد، او به نزد عمر آمد و از آن حضرت شکایت کرد، عمر گفت: به
.«1» حق زده تو را عینی از عیون خدا؛ ابن اثیر گفته: یعنی مخصوصی از مخصوصان خدا و دوستی از دوستان خدا
و ایضا ایشان علیهم السّلام ید اللّه اند یعنی نعمت و رحمت الهی اند براي بندگان یا مظهر قدرت خدایند؛ و جنب اللّه به اعتبار
آنکه جانبی اند که خدا امر کرده خلق را که به جانب ایشان بروند یا مقرّبترین خلقند نزد خدا، یا آنکه هر که قرب الهی را
خواهد باید که قرب و اطاعت ایشان را اختیار کند.
و کفعمی از امام محمد باقر علیه السّلام روایت نموده است که: معنی جنب اللّه آن است که هیچ کس نزدیکتر نیست بسوي
خدا از پیغمبر او، و هیچ کس مقرّبتر نیست بسوي پیغمبر خدا از وصیّ او، پس او در قرب خدا به منزله کسی است که در
پهلوي کسی باشد همچنان که فرموده یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ یعنی در ولایت دوستان خدا.
و فرمود که: ائمه علیهم السّلام را باب اللّه می گویند، زیرا که خدا به سبب تقدس ذات اقدس او از خلق پنهان گردیده و
پیغمبر خود و اوصیاي بعد از او را براي خلق ظاهر گردانیده و علم خود را به ایشان تفویض کرده که هر چه مردم را به آن
احتیاج باشد از معرفت خدا و احکام و اوامر و نواهی او از ایشان اخذ کنند، پس ایشان به منزله درگاه خدا و دربان اویند، و
چون حضرت رسول صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم جمیع علوم و حکمتها را به امیر المؤمنین علیه السّلام تعلیم کرد و فرمود که:
من مدینه و شهرستان علمم و علی درگاه آن است و واجب گردانید خدا بر خلق که تذلّل و انقیاد و استکانت کنند براي علی
علیه السّلام به آنکه فرمود در قصه بنی اسرائیل که: داخل درگاه شوید از روي سجود و خضوع و تعظیم و بگوئید که: حط کن
گناهان ما را تا بیامرزیم گناهان شما را و بزودي زیادتیهاي ثواب خواهیم داد نیکوکاران را، و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم فرمود که: اهل بیت من به منزله باب حطّه بنی اسرائیلند در این امّت، پس در این آیه اشاره شده به تعظیم اهل بیت
علیهم السّلام و تذلّل نزد ایشان.
ص: 501
و فرمود که: مراد به محسنین و نیکوکاران آنهایند که شک نمی کنند در فضیلت آن درگاه و علوّ قدر آن، و در جاي دیگر
یعنی: «1» خدا فرموده وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها
و درهاي آنها ائمه علیهم السّلام هستند که خانه هاي علمند و معدنهاي حکمتند و « بیائید بسوي خانه ها از جانب درهاي آنها »
ایشانند ابواب خدا و وسیله هاي مردم بسوي خدا و دعوت کنندگان مردم بسوي بهشت و راهنمایان بسوي بهشت تا روز قیامت
.«2»
فصل چهلم در آنکه ائمه علیهم السّلام خانه هاي علمند و معدن حکمتهایند،
و شیعیان ایشان محل رحمت الهی اند، و آنکه ایشانند حزب اللّه و بقیه اللّه اند و محل علوم انبیاء و آیات در این مضامین بسیار
اگر می » : یعنی «1» است اول: وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً واحِ دَهً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ. إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ
خواست پروردگار تو هرآینه می گردانید مردم
را امّت واحده یعنی بر یک دین و مذهب و پیوسته ایشان خواهند بود مختلف در طریقه و مذهب مگر آن که را رحم کند
راجع است به اختلاف، یعنی « لذلک » و بدان که خلاف است که اسم اشاره در ؛« پروردگار تو، و از براي این آفرید ایشان را
یعنی ایشان را از براي رحم کردن آفرید، و قول اخیر انسب است به مذهب امامیه و « رحم » آنها را از براي اختلاف آفرید، یا به
.«2» سایر فرق عدلیه، و احادیث معتبره نیز بر این دلالت دارد
چنانچه علی بن ابراهیم از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: یعنی پیوسته ایشان مختلف خواهند بود در دین مگر
آن که را رحم کند پروردگار تو، یعنی آل محمد علیهم السّلام و شیعیان و اتباع ایشان؛ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ یعنی: خدا ائمه و
شیعیان را از اهل رحمت
ص: 503
.«1» خلق کرده که در دین خدا اختلاف نمی کنند
و عیاشی روایت کرده است که: مردي از امام زین العابدین علیه السّلام از تفسیر این آیه سؤال کرد، حضرت فرمود: آنها که
اختلاف می کنند، مراد آنهایند که مخالف مایند از این امّت و همه ایشان با یکدیگر اختلاف کرده اند در دین؛ و آنها که
خدا بر ایشان رحم کرده، دوستان مایند از مؤمنان و خدا ایشان را از طینت ما خلق کرده، مگر نشنیده اي قول حضرت ابراهیم
پروردگارا! » : یعنی «2» علیه السّلام را که رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ
بگردان این بلد را- یعنی مکه را- شهري محلّ ایمنی و روزي ده اهلش را
حضرت فرمود که: مراد مائیم و دوستان او و شیعیان او و شیعیان « از میوه ها هر که ایمان بیاورد از ایشان به خدا و روز قیامت
فرمود که: هر که کافر باشد پس او را متمتّع می » : یعنی «3» وصیّ او، قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ أَضْ طَرُّهُ إِلی عَذابِ النَّارِ
حضرت فرمود که: مراد به کافران، کسی است که ،« گردانم اندکی در دنیا پس مضطر می گردانم او را بسوي عذاب جهنم
یعنی ،«4» انکار وصیّ حضرت ابراهیم کرد و متابعت وصیّ او نکرد از امّت، و بخدا سوگند که حال این امّت نیز چنین است
آنها که متابعت وصیّ او نکردند کافر شدند و آنها که متابعت وصیّ پیغمبر کردند نجات می یابند و داخل مؤمنانند و چند
روزي به برکت آن حضرت از نعمتهاي دنیا بهره مند می شوند و بازگشت ایشان در آخرت بسوي آتش است.
و در توحید از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است در تفسیر وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ یعنی: خلق کرد ایشان را براي آنکه
.«5» بکنند کاري که به آن مستوجب رحمت خدا گردند، پس ایشان را رحم کند
ص: 504
بدرستی که » : یعنی «1» دوم: إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ. یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ. إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ
روز فصل- یعنی قیامت که نیک و بد از هم جدا می شوند- وعده گاه کافران است همه، روزي که کفایت نمی کند دوستی
.« از دوستی هیچ چیز را و نه ایشان یاري کرده می شوند مگر کسی که رحم کند خدا او را
کلینی و ابن ماهیار روایت کرده اند از زید شحام که گفت: در سفري در خدمت
حضرت صادق علیه السّلام بودم در شب جمعه فرمود که: قرآن بخوان که امشب شب قرآن است، خواندم تا به این آیه
رسیدم، فرمود که: سنّیانند که دوست ایشان و امام ایشان نفعی به ایشان نمی تواند رسانید، و آنکه خدا استثنا کرده که مگر
.«2» کسی که خدا رحم کند او را، مائیم، و شفاعت ما به شیعیان می رسد و ولایت ما به ایشان نفع می رساند
.«3» و ابن ماهیار به سند دیگر از آن حضرت روایت کرده است که: مائیم اهل رحمت خدا
بقیّه اي که خدا در میان » : یعنی: حضرت شعیب علیه السّلام به قوم خود گفت «4» سوم: بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
اقوال بسیار هست: بعضی گفته اند روزي حلالی « بقیّه » و مفسران را در ؛« شما گذاشته بهتر است از براي شما اگر باشید مؤمنان
است که از ترك ترازوي دزدي و کیل دزدي باقی می ماند؛ یا باقی گذاشتن خدا نعمت خود را براي شما؛ یا ثواب باقی
.«5» آخرت
و در احادیث بسیار از ائمه اطهار علیهم السّلام منقول است که: مراد، انبیاء و اولیاء هستند که خدا ایشان را در زمین گذاشته
براي هدایت خلق، یا اوصیاي پیغمبرانند که خدا بعد از فوت پیغمبران در میان امّت گذاشته و عمده آنها حضرت صاحب الامر
علیه السّلام است.
ص: 505
چنانکه کلینی به سند معتبر روایت کرده است که: چون هشام بن عبد الملک امام محمد باقر علیه السّلام را به شام برد، چون به
در خانه هشام رسید آن ملعون به اصحاب خود گفت از بنی امیّه و غیر ایشان که: چون من ساکت شوم از سخن گفتن با او هر
یک از شما او را سرزنش و مذمّت کنید، پس امر کرد که آن حضرت را داخل کردند، چون حضرت داخل شد اشاره کرد
بسوي جمیع اهل مجلس و بر همه یک مرتبه سلام کرد و نشست، پس خشم آن ملعون بر آن حضرت زیاد شد که بر او
بخصوص سلام به خلافت نکرد و بی رخصت در مجلس او نشست، و شروع کرد آن ملعون به مذمّت آن حضرت و در میان
سخنان بسیار گفت: اي محمد بن علی! پیوسته مردي از شما شقّ عصاي مسلمانان می کند، یعنی جمعیت آنها را پراکنده می
کند، و مردم را بسوي خود می خواند و دعوي امامت می کند از روي سفاهت و بی خردي و کمی علم، و آنچه لایق خودش
بود گفت، پس چون ساکت شد هر یک از آن ملاعین آنچه خواستند گفتند، و چون همه ساکت شدند حضرت برخاست و
فرمود: أیها الناس! چه خیال کرده اید و این چه راه ضلالت است که می پوئید و شیطان شما را به کجا می برد؟ و به برکت ما
خدا هدایت کرد اول شما را و به دولت ما ختم خواهد کرد آخر شما را، و اگر از براي شما پادشاهی کمی بزودي میسر شده
ما را پادشاهی عظیمی خواهد بود در آخر و بعد از دولت ما دولتی نخواهد بود زیرا که مائیم اهل عاقبت نیکو، چنانکه حق
.« عاقبت نیکو از براي پرهیزکاران است » : یعنی «1» * تعالی می فرماید وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ
پس آن ملعون امر کرد که حضرت را به زندان بردند، و در اندك وقتی جمیع اهل زندان محبت و ولایت آن حضرت را
اختیار کردند، پس زندانبان به نزد هشام
آمد و گفت: من می ترسم که اگر چند روز دیگر این مرد در این شهر باشد اهل شام همه معتقد او گردند و نگذارند تو بر
این مسند بنشینی، پس آن ملعون امر کرد که آن حضرت و اصحابش را به تعجیل ببرند بسوي مدینه و تأکید کرد که در
عرض راه مردم بازار از براي ایشان بیرون
ص: 506
نیاورند و چیزي به ایشان نفروشند و نگذارند که کسی خوردنی و آشامیدنی به ایشان بدهد و ایشان را سه روز به تعجیل
که شهر شعیب است رسیدند و اهل مدین نیز در دروازه را به « مدین » آوردند و خوردنی و آشامیدنی به ایشان ندادند تا به شهر
روي ایشان بستند و چیزي براي ایشان بیرون نیاوردند و اصحاب آن حضرت از گرسنگی و تشنگی بی طاقت شدند و هر چند
مبالغه کردند اهل شهر در نگشودند، حضرت چون این حالت را مشاهده نمود بر کوه بلندي که بر آن شهر مشرف بود بالا
رفت و به آواز بلند ندا کرد چنانکه آن شهر بلرزید و فرمود که: اي اهل شهري که ظالم و ستمکارند اهل آن! منم بقیه خدا و
حق تعالی از پیغمبر شما در قرآن ذکر کرده که بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ، مرد پیري در آن
شهر بود چون این ندا را شنید به نزد قوم خود آمد و گفت: بخدا سوگند که این همان دعوت پیغمبر شما شعیب علیه السّلام
است، اگر بازار براي این مرد بیرون نبرید خدا بزودي شما را به عذاب خود می گیرد از بالاي سر شما و از زیر
پا شما، این مرتبه شما باور کنید سخن مرا و اطاعت من بکنید و بعد از این هرگز نکنید که من ناصح و خیر خواه خواهم بود از
براي شما، پس مبادرت کردند در بازارها و آذوقه هاي بسیار بیرون آوردند. چون این خبر به هشام لعین رسید فرستاد آن مرد
.«1» پیر را برد و کسی ندانست که چه بر سر او آمد
و این حدیث با معجزات بسیار و قصه هاي طولانی بعد از این در احوال آن حضرت خواهد آمد ان شاء اللّه، و در احوال
ولادت امام رضا علیه السّلام ان شاء اللّه خواهد آمد که چون آن حضرت متولد شد حضرت امام موسی علیه السّلام او را در
برگرفت و اذان و اقامه در گوشهایش گفت و کامش را به آب فرات برداشت، پس به نجمه مادر آن حضرت داد و گفت:
« بگیر که این بقیه خداست در زمین
.و ایضا به سند معتبر از احمد بن اسحاق منقول است که: حضرت امام حسن
ص: 507
عسکري علیه السّلام روزي بیرون آمد و طفلی بر دوشش بود مانند ماه شب چهارده در جثه طفل سه ساله و فرمود که: این
فرزند من است و همنام حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، پس آن طفل به زبان عربی فصیح گفت: منم بقیه اللّه در
.«1» زمین و انتقام کشنده از دشمنان خدا
و ایضا از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام منقول است که: چون حضرت صاحب الامر علیه السّلام ظاهر شود اول سخنی
که می گوید همین آیه را می خواند بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ پس می گوید: منم بقیّه خدا و حجت
.«2» « السّلام علیک یا بقیّه اللّه فی ارضه » : خدا و خلیفه خدا بر شما، و هر که به آن حضرت سلام کند خواهد گفت که
.«3» و ابن شهر آشوب از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مائیم کعبه خدا و مائیم قبله خدا و مائیم بقیّه خدا
و در کافی به سند معتبر روایت کرده است که: شخصی از حضرت صادق علیه السّلام پرسید که: آیا وقتی که سلام به حضرت
قائم علیه السّلام کنند او را امیر المؤمنین می گویند؟ فرمود که: نه، این اسمی است که خدا حضرت امیر علیه السّلام را به آن
مسمّی ساخته و پیش از او کسی به این نام مسمّی نشده و بعد از او کسی این نام را بر خود نمی گذارد مگر کافري. راوي
گفت:
پس حضرت این آیه را ،« السّلام علیک یا بقیّه اللّه » : فداي تو شوم پس بر او چگونه سلام می کنند؟ فرمود که: می گویند
.«4» خواند
یعنی: «5» چهارم: وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ
کسی که ولیّ خود قرار دهد خدا و رسول او را و آنها که ایمان آوردند- یعنی ائمه معصومین علیهم السّلام به قرینه آیه سابقه »
و حضرت امیر ،« که به اتفاق در شأن امیر المؤمنین علیه السّلام است- پس بدرستی که حزب خدا یعنی لشکر خدا غالبونند
المؤمنین علیه السّلام فرمود که:
ص: 508
.«1» مراد به آنها که ایمان آوردند آنهایند که امین خدایند از اوصیاي پیغمبر در هر عصري
و در توحید از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می آید در
قیامت و چنگ زده به نور پروردگارش و ما چنگ زده ایم به نور پیغمبر خود و شیعیان ما چنگ زده اند به نور ما، و شیعیان ما
.«2» حزب خدایند و حزب خدا غالبونند- و مراد به نور خدا، دین خداست- و شیعیان ما در قیامت به دین ما متمسّکند
یعنی: «3» و حق تعالی در جاي دیگر فرموده در وصف منافقان أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ. أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ
.« ایشان لشکرها و یاوران شیطانند و بدرستی که یاوران شیطان، ایشان زیانکارانند »
این جماعت لشکرهاي خدایند و » : یعنی «4» پس در وصف مؤمنان گفته است أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
.« بدرستی که لشکرهاي خدا ایشانند رستگاران
و حافظ ابو نعیم از محدّثان عامه روایت کرده است از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که سلمان فارسی رضی اللّه عنه می
گفت: هر وقت من نزد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می آمدم دست می زد بر دوش من و می فرمود: این و
یعنی مطلق شیعیان که در تشیع تابع سلمان شده اند، یا عجمانی که محبت و موالات اهل ،«5» گروهش از جمله رستگارانند
بیت علیهم السّلام را اختیار خواهند کرد، و این ظاهرتر است.
پنجم: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِی السَّماواتِ ائْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ
یعنی: «6» أَثارَهٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ
ص: 509
بگو- یا محمد به مشرکان بت پرست:- خبر دهید ما را از آنچه را می خوانید آنها را از غیر خدا بنمائید به من که چه چیز »
آفریده اند در زمین یا ایشان را شرکتی هست در
مفسران گفته ؛« آفریدن و تدبیر آسمانها، بیاورید مرا کتابی از پیش از این یا اثاره یعنی بقیه اي از علم اگر هستید راستگویان
.«1» اند: اثاره از علم بقیه علومی است که نقل کنند از گذشتگان
و کلینی و صفار و دیگران از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده اند که: مراد به کتاب، تورات و انجیل است؛ و اثاره علم،
.«2» علوم اوصیاي پیغمبران است
.«3» و از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که: کتاب جفر و مصحف فاطمه علیها السّلام داخل در اثاره علم است
فصل چهل و یکم در بیان آیاتی که در محبت ملائکه نسبت به ایشان و شیعیان ایشان نازل شده
حق تعالی می فرماید الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَ بِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ
کُلَّ شَیْ ءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ. رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ
صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ
آنها که » : یعنی «1» الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَ کُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَی الْإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ
برمی دارند عرش را و آنها که بر دور عرشند تنزیه و تسبیح می گویند پروردگار خود را و به حمد او مشغولند و ایمان دارند
به او و طلب آمرزش می کنند براي آنها که ایمان آورده اند، می گویند: پروردگارا! فرا گرفته اي همه چیز را به رحمت و علم
پس بیامرز آنها را که توبه کرده اند و پیروي نموده اند راه تو را و نگاه دار ایشان را از عذاب جهنم، اي پروردگار ما! و داخل
گردان ایشان را در بهشتهاي جاوید که وعده داده اي ایشان را
و هر که شایسته است از پدران ایشان و زنان ایشان و فرزندان ایشان بدرستی که توئی غالب و دانا، و نگاه دار ایشان را از
سیئات یعنی بدیها، و هر که را تو نگاه داري از بدیها در آن روز پس بتحقیق که رحم کرده اي بر او و آن
ص: 511
است فیروزي بزرگ، بدرستی که آنها که کافر شدند ندا کرده می شوند- یعنی در روز قیامت- که: هرآینه خشم و غضب
.« خدا بر شما عظیمتر است از خشمی که بر خود دارید چون خوانده می شدید بسوي ایمان پس کفر می ورزیدید
کلینی به سند معتبر از ابو بصیر روایت نموده است که حضرت صادق علیه السّلام فرمود که:
خدا را ملکی چند هست که می ریزند گناهان را از پشت شیعیان ما چنانکه باد برگ را در فصل خزان از درخت می ریزد
چنانکه حق تعالی می فرماید وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا بخدا سوگند که غیر شما را اراده نکرده و استغفار ایشان از براي
.«1» شماست
و در عیون از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: بدرستی که ملائکه خدمتکاران ما و خدمتکاران
شیعیان مایند؛ پس حضرت این آیه را خواندند و فرمودند که: مراد به مؤمنان در این آیه آنهایند که ایمان به ولایت ما آورده
.«2» اند
و علی بن ابراهیم به سند معتبر روایت کرده است که از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدند:
ملائکه بیشترند یا فرزندان آدم علیه السّلام؟ حضرت فرمود: بحقّ آن خداوندي که جانم در قبضه قدرت اوست که البته
ملائکه در آسمانها بیشترند از عدد ذرّه هاي خاك در زمین، و در آسمان موضع قدمی نیست مگر آنکه در آن ملکی است که
خدا را تسبیح و تقدیس می کند، و در زمین هیچ درختی و کلوخی نیست مگر آنکه در آن ملکی است که موکّل است به آن
و هر روز عمل آن را به خدا عرض می کند با آنکه خدا داناتر است به آن عمل از او، و احدي از ملائکه نیست مگر آنکه هر
روز تقرّب می جوید بسوي خدا به اظهار ولایت ما اهل بیت و طلب آمرزش می کند از براي دوستان ما و شیعیان ما و لعنت
.«3» می کند دشمنان ما را و از خدا سؤال می کند که بر ایشان بفرستد عذاب را فرستادن شدیدي
و ایضا روایت کرده است از حضرت باقر علیه السّلام در تفسیر آیه وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ
ص: 512
و همچنین لازم شده حکم پروردگار تو بر آنها که کافر شدند، بدرستی که » : یعنی «1» عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ
حضرت فرمود که: ،« ایشان اصحاب آتش جهنمند
یعنی بنی امیّه؛ و قول حق تعالی الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ مراد، حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و اوصیاي بعد از
اوست که حامل عرش و علم خدایند، وَ مَنْ حَوْلَهُ مراد، ملائکه اند که تسبیح و تنزیه و حمد می کنند خدا را و طلب آمرزش
می نمایند از براي آنها که ایمان آورده اند یعنی شیعیان آل محمد علیهم السّلام، فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا یعنی: بیامرز آنها را که توبه
کرده اند از محبت و ولایت ابو بکر و عمر و جمیع بنی امیّه، وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ یعنی: و متابعت کرده اند ولیّ خدا امیر المؤمنین
علیه السّلام را، وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ تا آخر آیه، یعنی: هر که صالح و شایسته
است از پدران و زنان و فرزندان ایشان، حضرت فرمود که: صلاح ایشان آن است که ولایت علی علیه السّلام را اختیار کرده
اند و اقرار به امامت او و فرزندانش نموده اند، وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ و نگاه دار ایشان را از بدیها که ولایت دشمنان اهل بیت علیهم
السّلام است، وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ یعنی: هر که را از براي ولایت آنها نگاه داري در دنیا پس البته محلّ رحمت
تو خواهند بود در قیامت و این است فوز عظیم براي کسی که از ولایت و محبت دشمنان آل محمد علیهم السّلام نجات یابد؛
پس فرمود:
.«2» إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی: بنی امیّه اند، إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَی الْإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ مراد به ایمان، ولایت علی علیه السّلام است
.«3» و ابن ماهیار مجموع این مضامین را به اختصار از جابر جعفی از امام باقر علیه السّلام روایت کرده است
و ایضا از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت نموده است که فرمود: فضیلت من بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
نازل شده است در ضمن این آیه الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ تا آخر آیه، زیرا که
ص: 513
.«1» در وقتی که این آیه نازل شد بغیر از من کسی به آن حضرت ایمان نیاورده بود
و ایضا از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: ملائکه در مدت هفت سال و چند ماه استغفار نمی کردند مگر از
براي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و از براي من، و در حقّ ما نازل شد این آیات و در آن وقت مؤمنی بغیر از ما نبود
.«2»
و ایضا از طریق مخالفان روایت
کرده است که: ملائکه سالها صلوات بر علی علیه السّلام می فرستادند، زیرا که بغیر از آن حضرت کسی ایمان نیاورده بود و
.«3» دیگري نماز نمی کرد
و ایضا به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: سبیل خدا در این آیه علی علیه السّلام است، و
.«4» شیعیان آن حضرتند « الّذین آمنوا »
فصل چهل و دوم در بیان آنکه آیات صبر و مرابطه و عسر و یسر در شأن ائمه و شیعیان ایشان است
بحقّ عصر سوگند یاد می کنم که بدرستی که انسان » : و آیات در این باب بسیار است اول: وَ الْعَصْرِ. إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ یعنی
بعضی گفته اند: مراد به عصر، آخر روز است؛ و بعضی گفته اند: عصر حضرت رسول صلّی اللّه علیه و ؛« در زیانکاري است
وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ « مگر آنها که ایمان آوردند و کردند کارهاي شایسته » إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ،«1» آله و سلّم است
.« وصیت نمودند یکدیگر را به حق، و وصیت کردند یکدیگر را به صبر » «2» وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ
علی بن ابراهیم روایت کرده است که: حضرت صادق علیه السّلام این سوره را چنین خواندند:
و العصر ان الانسان لفی خسر و انه فیه الی آخر الدهر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ائتمروا بالتقوي و ائتمروا بالصبر
یعنی: بحقّ عصر که آدمی هرآینه در زیانکاري است و بدرستی که در آن زیانکاري هست تا آخر عمر مگر آنها که ایمان
آوردند و اعمال شایسته کردند و قبول امر نمودند به پرهیزکاري را و قبول امر کردند به صبر و شکیبائی
ص: 515
.«1» « را
و در احتجاج از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در خطبه غدیر
فرمود که: بخدا سوگند که سوره
.«2» و العصر در شأن امیر المؤمنین علیه السّلام نازل شد
و در اکمال الدین روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که: مراد به عصر، عصر خروج حضرت قائم علیه السّلام
است، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ مراد، دشمنان ماست که در زیانکاري اند، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا یعنی: آنها که ایمان آورده اند به آیات
ما، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یعنی: مواسات با برادران مؤمن کرده اند در مال خود، وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ یعنی: وصیت کرده اند یکدیگر
را به امامت یعنی ولایت ائمه حق، وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ یعنی: وصیت کرده اند بر صبر در فتنه هاي زمان غیبت حضرت قائم علیه
.«3» السّلام و بر دین خود ثابت مانده اند
و علی بن ابراهیم و ابن ماهیار و دیگران به سندهاي معتبر از آن حضرت روایت کرده اند که: خدا استثنا کرده است برگزیده
هاي خود را از خلق و فرموده که: همه در زیانکاري اند مگر آنها که ایمان آورده اند به ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و
فرایض خدا را بعمل آوردند و وصیت نمودند فرزندان و بازماندگان خود را به ولایت و صبر کردن بر مشقّتها که به ایشان می
.«4» رسد از جهت اختیار دین حق
« دوم: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
اي کسانی که ایمان آورده اید! صبر کنید و بسیار شکیبائی ورزید و آماده دشمن باشید و بپرهیزید از عذاب خدا شاید » : یعنی
.« رستگار گردید
اکثر مفسران گفته اند: یعنی صبر کنید بر دین حق و ثابت قدم باشید در جنگ کافران
ص: 516
.«1» و در کمین دشمنان باشید که در سرحدها بر سر مسلمانان نیایند
و به سندهاي معتبر ابن بابویه و دیگران از حضرت صادق
علیه السّلام روایت کرده اند که: یعنی صبر نمائید بر مصیبتها و شکیبائی کنید در تقیه از مخالفان و جدا نشوید از امامی که
.«2» پیشواي شماست
و عیاشی از آن حضرت روایت کرده است که: یعنی صبر نمائید بر ترك معاصی، و مصابره کنید بر مشقّت طاعات خدا، و
مرابطه کنید در راه خدا و مائیم راه خدا که در میان خود و خلق خود قرار داده، و هر که در کمین دولت ما باشد و انتظار آن
کشد چنان است که در حمایت حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جهاد کرده است، و پرهیزکاري خدا آن است که
امر کنند مردم را به نیکیها و نهی کنند از بدیها و کدام منکر و بدي بدتر می باشد از ظلمی که این امّت به ما کردند و ما را
.«3» شهید نمودند
و ایضا به سند معتبر دیگر از آن حضرت روایت کرده است که: یعنی صبر کنید بر اداي فرایض و شکیبائی نمائید در مصیبتها و
.«4» خود را ببندید به متابعت ائمه علیهم السّلام
و ایضا از یعقوب سرّاج روایت کرده است که گفت: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم:
آیا زمین باقی می ماند بدون عالمی از شما که مردم پناه برند بسوي او و دین خود را از او اخذ کنند؟ فرمود: نه، و اگر زمین
بدون امام باشد عبادت خدا در آن نخواهد شد، اي یعقوب! خالی نمی باشد زمین از عالمی از ما که امامت او بر مردم ظاهر
باشد و مردم حلال و حرام خود را از او اخذ کنند، و این معنی از کتاب خدا ظاهر و هویدا است؛ پس
حضرت این آیه را خواندند که یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْ بِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ و فرمود: یعنی صبر
کنید بر دین خود و صبر کنید بر آزار دشمنان خود که مخالفند در دین با شما و خود را به امام خود بچسبانید و از خدا
بپرهیزید در آنچه شما را به
ص: 517
.«1» آن امر کرده و بر شما واجب گردانیده است
و به روایت دیگر فرمود که: صبر نمائید بر آزارها که در راه محبت ما می کشید و با امام خود موافقت کنید در تقیه از دشمنان
.«2» او و از امام خود جدا مشوید
و به روایت دیگر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: یعنی صبر کنید به ترك معاصی، و مصابره کنید به تقیه از
.«3» دشمنان دین، و مرابطه نمائید بر ائمه علیهم السّلام، و بپرهیزید از مخالفت پروردگار خود شاید رستگار شوید
و نعمانی و کلینی و دیگران روایت کرده اند که: عبد اللّه بن عباس شخصی را فرستاد نزد حضرت امام زین العابدین علیه
السّلام که از تفسیر این آیه سؤال کند، حضرت در غضب شدند و فرمودند: می خواستم آن کسی را که تو را فرستاده است
که از من سؤال کنی خود این آیه را از من می پرسید و من به او می گفتم که در شأن فرزندان او و ما نازل شده است، و آن
مرابطه که ما به آن مأمور شده ایم هنوز وقتش نشده است و از نسل ما کسی هست که به این مأمور خواهد شد و در صلب او
ودایعی هستند که براي آتش جهنم خلق شده اند و
بزودي ظاهر خواهند شد و گروه بسیاري را فوج فوج از دین خدا بدر خواهند کرد و زود باشد که زمین را رنگین کنند از
خون جوجه اي چند از جوجه هاي آل محمد علیهم السّلام که پیش از وقت از آشیانه هاي خود پرواز کنند و طلب کنند امري
را که به آن نتوانند رسید، و مؤمنان در آن زمانها انتظار ظهور قائم آل محمد علیه السّلام را کشند و صبر کنند بر جور مخالفان
.«4» تا حکم کند خدا میان ایشان و او بهترین حکم کنندگان است
و کلینی از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده است که: چون حق تعالی خلق کرد ارواح طیّبه پیغمبرش و وصیّ او و
دخترش فاطمه و دو فرزندش حسن و حسین و سایر ائمه علیهم السّلام
ص: 518
و خلق نمود ارواح شیعیان ایشان را، از همه پیمان گرفت که صبر کنند و تقیه بعمل آورند و از متابعت ائمه دست برندارند و از
.«1» مخالفت خدا بپرهیزند
سوم: أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَ نَهِ السَّیِّئَهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ. وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ
این جماعت داده می شوند مزد خود را دو مرتبه به » : یعنی «2» قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ
سبب آنکه صبر کردند و دفع می کنند به خوبی بدي را، و از آنچه روزي کردیم ایشان را در راه ما انفاق می کنند، و چون
شنوند سخن لغو را اعراض نمایند از آن و گویند: ما را است کرده هاي ما و شما را است کرده هاي شما، سلام بر شما باد
اکثر مفسران گفته اند ؛« متعرض نمی شویم بی خردان را
که: این آیات در شأن آنها نازل شده است که صبر کردند از آنها که ایمان آورده بودند از اهل کتاب مانند سلمان و اضراب
.«3» او
و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: در شأن ائمه علیهم السّلام نازل شده که صبر کردند به جور مخالفان و دفع می کردند
.«4» بدي کسی را که نسبت به ایشان بدي می کرد به نیکیهاي خود و اعراض می نمودند از دروغ و لهو و غنا
و کلینی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مراد به صبر، تقیه؛ و به حسنه نیز تقیه است؛ و به سیئه، فاش
.«5» کردن اسرار ائمه علیهم السّلام است و ترك تقیه است
یعنی: «6» چهارم: وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَهً أَ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیراً
.« و گردانیدیم بعضی از شما را از براي بعضی آزمایش آیا صبر می کنید، و بود پروردگار تو بینا »
ص: 519
ابن ماهیار از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام روایت کرده است که: جمع کرد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
حضرت امیر و فاطمه و حسنین علیهم السّلام را در خانه و در را بر ایشان بست و فرمود که: اي اهل من و اي اهل خدا! بدرستی
که خدا شما را سلام می رساند و اینک جبرئیل نزد شما در این خانه حاضر است و می گوید که: خداوند عزیز جلیل می
فرماید که: من دشمنان شما را از براي شما فتنه گردانیدم پس شما چه می گوئید؟ گفتند: صبر می کنیم یا رسول اللّه از براي
امر خدا بر آنچه نازل می شود از قضاي خدا تا برویم به نزد او و ثواب جزیل او
را بیابیم بتحقیق که شنیده ایم خدا صابران را وعده هاي نیکو داده؛ پس حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به آواز بلند
گریست که هر که در بیرون خانه بود شنید، پس این آیه نازل شد وَ کانَ رَبُّکَ بَصِ یراً یعنی: خدا می دانست که ایشان راضی
.«1» می شوند به این فتنه و صبر خواهند کرد
پنجم: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَ بَّارٍ
یعنی: بتحقیق که فرستادیم موسی را به آیتهاي خود که: بیرون بر قوم خود را از تاریکیهاي کفر و جهالت بسوي نور «2» شَکُورٍ
ایمان و علم، و به یادآور ایشان را روزهاي خدا را، بدرستی که در اینها علامتها و آیتها هست براي هر بسیار صبر کننده بسیار
.« شکرکننده
.«3» اکثر مفسران گفته اند که: روزهاي خدا ایام عذابهائی است که بر کافران گذشته فرستاده است
.«4» و عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: مراد به ایام خدا، نعمتهاي اوست
و ابن بابویه از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: ایام خدا: روز ظهور حضرت
ص: 520
.«1» قائم علیه السّلام است؛ و روز رجعت ائمه علیهم السّلام و بعضی از دوستان و دشمنان ایشان به دنیا؛ و روز قیامت
.«2» و علی بن ابراهیم روایت کرده است که: روز ظهور حضرت قائم علیه السّلام است؛ و روز مرگ؛ و روز قیامت
و ابن ماهیار از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده است که: صبّار، آنهایند که صبر می کنند به آنچه بر آنها وارد شود از
جانب خدا از شدت و بلا و نعمت
و رخا و صبر می کنند بر هر آزاري که از دشمنان ما می کشند به سبب محبت ما و شکر می کنند خدا را بر نعمت ولایت ما
.«3» اهل بیت که خدا به ایشان عطا فرموده است
یعنی: خطاب کرد خدا «4» ششم: وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا. وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَ ذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَهِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا
صبر کن بر آنچه می گویند کافران و منافقان و جدائی گزین از ایشان » : به حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که
.« جدائی کردن نیکو، و واگذار مرا با تکذیب کنندگان صاحبان نعمت و مهلت ده ایشان را اندك زمانی
ابن ماهیار روایت کرده است که: یعنی صبر کن یا محمد بر تکذیبی که تو را می کنند، بدرستی که من از ایشان انتقام خواهم
.«5» کشید به مردي که از تو بهم رسد و او قائم من است که مسلط خواهم کرد او را بر خونهاي ظالمان
و کلینی از حضرت کاظم علیه السّلام روایت کرده است که: یعنی صبر کن بر آنچه منافقان در حقّ تو می گویند و دوري کن
از ایشان دوري کردنی نیکو، و بگذار مرا با آنها که تکذیب تو می کنند در نصب کردن تو وصیّ تو علی بن ابی طالب علیه
.«6» السّلام را
ص: 521
و به سند معتبر دیگر از آن حضرت روایت کرده است که: خدا در این آیه امر کرده پیغمبر خود را به صبر تا آنکه نسبتهاي
.«1» بسیار بد به او دادند و به امر الهی صبر کرد
و در احتجاج از حضرت امیر علیه السّلام روایت کرده است که: حضرت رسول صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم پیوسته با منافقان صحابه مدارا می کرد و تألیف قلب ایشان می نمود و نزدیک خود می طلبید و در جانب راست
.«2» خود ایشان را می نشانید تا آنکه خدا او را رخصت داد در دور کردن ایشان و فرمود وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا
فصل چهل و سوم در بیان آیاتی است که در مظلومیت ائمه علیهم السّلام نازل شده و آنها بسیار است
اول: الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ
آیا پنداشتند مردمان که ایشان را وامی » : یعنی «1» الْکاذِبِینَ. أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ
گذارند به همین که گفتند ایمان آوردیم و ایشان امتحان کرده نمی شوند؟ و بتحقیق که امتحان کردیم آنها را که بودند پیش
از ایشان پس هرآینه بداند خدا آنها را که راست گفتند و هرآینه بداند البته دروغگویان را، یعنی آیا می پندارند آنها که می
و از ؛« کنند اعمال بد را از دست ما بدر می روند و ما ایشان را عذاب نخواهیم کرد؟ بد حکمی است که می کنند ایشان
هر دو را به بناي افعال می « و لیعلمن » « فلیعلمن » حضرت امیر المؤمنین و امام جعفر صادق علیهما السّلام منقول است که ایشان
.«2» خوانده اند به ضم یا و کسر لام
و در احادیث بسیار وارد شده که این دو آیه در باب فتنه بعد از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل شده است که
غصب خلافت از حضرت امیر علیه السّلام کردند و اکثر آنها که در غدیر خم با امیر المؤمنین علیه السّلام بیعت کرده بودند
تابع دنیا شده بیعت را شکستند و مؤمن و منافق از هم
ص: 523
جدا شدند.
چنانکه شیخ
مفید رحمه اللّه در ارشاد روایت کرده است که: چون منافقان صحابه با ابو بکر بیعت کردند مردي آمد به خدمت حضرت امیر
المؤمنین علیه السّلام و آن حضرت بیلی در دست داشتند و قبر مطهر حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را درست می
کردند و گفت: همه با ابو بکر بیعت کردند، و انصار چون اختلاف در میان ایشان بهم رسید مخذول شدند و جماعت طلقا که
منافق بودند و به زور ایمان آورده بودند فرصت را غنیمت شمردند و زود با ابو بکر بیعت کردند که مبادا خلافت به شما
.«1» برسد؛ چون این سخن را تمام کرد حضرت سر بیل را بر زمین گذاشت و این آیات را خواند تا ساءَ ما یَحْکُمُونَ
و ابن ماهیار از حضرت امام حسین علیه السّلام روایت کرده است که: چون آیه کریمه الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا نازل شد
حضرت امیر علیه السّلام سؤال نمود که: یا رسول اللّه! این فتنه که خدا فرموده کدام است؟ حضرت فرمود که: یا علی! توئی
که مردم را به امامت تو خدا ابتلا و امتحان کرده و در قیامت در این باب خصمی خواهی کرد با آنها که غصب خلافت تو
.«2» کنند و به امامت تو قائل نشوند، پس مهیّا گردان حجت خود را براي خصومت
و ایضا به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شبی در
مسجد ماندند، چون نزدیک صبح شد حضرت امیر علیه السّلام داخل مسجد شدند، پس حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم او
را ندا فرمودند که: یا علی! گفت: لبیک، فرمود: بیا بسوي من؛ حضرت امیر علیه السّلام فرمود: چون نزدیک شدم فرمود: یا
علی! تمام این شب را که دیدي در اینجا بسر آوردم و هزار حاجت از براي خود از خدا سؤال کردم و همه را برآورد، و مثل
آنها را از براي تو نیز سؤال کردم و باز همه را عطا کرد، و سؤال کردم از براي تو که همه امّت را مجتمع گرداند بر امامت تو
.«3» که همه اقرار کنند به خلافت تو و تو را متابعت کنند، قبول نکرد و این آیات را فرستاد الم أَ حَسِبَ النَّاسُ تا آخر آیات
ص: 524
و ایضا از سدّي روایت کرده است که: الَّذِینَ صَدَقُوا علی علیه السّلام و اصحاب اوست، وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ دشمنان اویند که
« در دعوي ایمان دروغگو بودند
و بگو- یا » : یعنی «2» .دوم: وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها
محمد- که: حق از پروردگار شماست پس هر که خواهد ایمان بیاورد و کسی که خواهد کافر شود، بدرستی که ما آماده
.« کرده ایم براي ظالمان آتشی را که احاطه کرده به ایشان سراپرده هاي آن آتش
کلینی و علی بن ابراهیم و عیاشی رحمهم اللّه روایت کرده اند به سندهاي معتبر از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام که:
مراد به حق، ولایت علی علیه السّلام است؛ و مراد به ظالمان، ستمکاران بر آل محمد علیهم السّلام اند؛ و آیه چنین نازل شده:
یعنی: « انّا اعتدنا للظالمین آل محمد حقهم نارا »
مهیّا کرده ایم بر ستمکاران که غصب حقّ آل محمد کرده اند
.«3» جهنم را
تا آنجا « قل الحق من ربکم فی ولایه علی » : و ابن ماهیار از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که آیه چنین نازل شده
.«4» و معنی همان است که گذشت « انّا اعتدنا لظالمی آل محمد حقهم نارا » که
«5» سوم: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْ رِهِمْ لَقَدِیرٌ. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ
رخصت داده شد براي آنها که با ایشان قتال می کنند کافران که ایشان نیز با آنها قتال کنند به سبب آنکه ستم کردند » : یعنی
کفار بر ایشان و بدرستی که خدا بر یاري ایشان البته قادر است، آنها که بیرون کرده شدند از دیار و خانه هاي خود به ناحق و
.« تقصیري نداشتند بغیر آنکه گفتند: پروردگار ما خداست
علی بن ابراهیم رحمه اللّه گفته است که: این آیات در شأن حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و جعفر
ص: 525
طیار و حمزه رحمهم اللّه نازل شده، و بعد از آن در حقّ حضرت امام حسین علیه السّلام جاري شد، و الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ
دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ در شأن حضرت امام حسین علیه السّلام نازل شد که یزید پلید به طلب آن حضرت فرستاد که او را بگیرند و
.«1» به شام ببرند، پس از ترس ایشان از مدینه تشریف برد به جانب کوفه و در کربلا شهید شد
و به سند کالصحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: سنّیان می گویند این آیه اول در شأن حضرت
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است در وقتی که کافران قریش حضرت را از مکه بیرون کردند، و
چنان نیست که ایشان می گویند بلکه مراد حضرت صاحب الامر علیه السّلام است در وقتی که خروج کند از براي طلب خون
حضرت امام حسین علیه السّلام و خواهد گفت:
.«2» مائیم اولیاي آن حضرت و طلب خون او می کنیم
.«3» و ابن شهر آشوب روایت کرده است از حضرت باقر علیه السّلام که: الَّذِینَ أُخْرِجُوا در شأن ما نازل شده
.«4» و ابن ماهیار از حضرت کاظم علیه السّلام روایت کرده است که: این آیات در شأن ماست و بس
و به سند دیگر از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: این آیات در شأن حسن و حسین علیهما السّلام نازل شده
.«5» است
.«6» و ایضا از آن حضرت روایت کرده است که: در شأن حضرت قائم علیه السّلام و اصحاب او نازل شده است
و در مجمع البیان از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: در شأن مهاجرین نازل
ص: 526
شده و جاري شده در جمیع آل محمد علیهم السّلام که ایشان را از دیار خود بدر کردند و پیوسته از ایشان در خوف و تقیه
.«1» بودند
چهارم: وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَهَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّهٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ
یعنی: «2» الْمُحْسِنِینَ. فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِي قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ
یادآور هنگامی را که گفتیم: داخل شوید این شهر را- یعنی بیت المقدس را یا اریحا را- پس بخورید از نعمتهاي آن قریه هر »
چه خواهید به فراوانی و داخل شوید درگاه آن شهر را سجده کنندگان و با خضوع
و بگوئید: بیامرز ما را، تا بیامرزیم از براي شما گناهان شما را، و بتحقیق که زیاد کنیم ثواب کردار نیکوکاران را، پس بدل
کردند آنان که ستم نمودند بر خود گفتاري را غیر آنچه گفته شده بود به ایشان، پس فرستادیم بر آن گروهی که ستم کردند
مشهور میان مفسران آن است که این آیه در شأن بنی اسرائیل است و اکثر ؛« عذابی از آسمان به سبب نافرمانبرداري ایشان
ایشان در وقت داخل شدن طلب آمرزش نکردند و بعضی از نعمتهاي دنیا را طلبیدند، پس طاعونی بر ایشان نازل شد که در
.«3» یک ساعت بیست و چهار هزار کس مردند
و در احادیث اهل بیت علیهم السّلام به روایت کلینی و دیگران وارد شده است که: این آیات در شأن اهل بیت علیهم السّلام
فبدل الذین ظلموا آل محمد حقهم قولا غیر الذي قیل لهم فأنزلنا علی الذین ظلموا آل محمد حقهم » : است و آیه چنین است
یعنی: بدل کردند آنها که ستم نمودند بر آل محمد و حقّ ایشان را غصب کردند گفتاري بغیر آنچه به ایشان « رجزا من السماء
.«4» گفته بودند پس فرستادیم بر آنها که ظلم بر ایشان کردند و حقّ ایشان را بردند از آسمان، عذابی
ص: 527
مؤلف گوید که: توجیه این تأویل به دو نحو ممکن است:
اول آنکه: خداوند رحیم قصص امم سابقه را در قرآن مجید براي تنبیه و تهدید و بشارت این امّت فرستاده، و احادیث بسیار
.«1» وارد شده است که هیچ امري در بنی اسرائیل نبوده مگر آنکه نظیرش در این امّت هست
و ایضا اخبار بسیار وارد شده است که: مثل اهل
یعنی همچنان که آنها مأمور شدند که داخل باب شوند و سجود ،«2» بیت من در این امّت مثل باب حطّه است در بنی اسرائیل
و خضوع نمایند، هر که کرد نجات یافت و هر که نکرد عذاب بر او نازل شد؛ همچنین ولایت اهل بیت من در این امّت چنین
است، هر که اختیار کند ولایت ایشان را و انقیاد و تعظیم ایشان بکند نجات می یابد و هر که نکند عذاب بر او نازل می گردد؛
و عذاب آن امّت، هلاك ظاهري بوده و در این امّت هلاك به ضلالت و جهالت و حرمان از سعادت است یا آنچه از قتل و
تهمت و اختلاف میان امّت و انواع بلاها که به سبب مخالفت اهل بیت علیهم السّلام به آنها مبتلا گردیده اند.
دوم آنکه: بنی اسرائیل نیز ممکن است که مکلف به ولایت اهل بیت علیهم السّلام گردیده باشند، چنانکه در تفسیر امام حسن
عسکري علیه السّلام منقول است در تفسیر این آیه که:
حق تعالی بیعت ولایت محمد و علی و سایر اهل بیت علیهم السّلام را از بنی اسرائیل گرفت و بعد از آنکه از صحراي تیه
نجات یافتند خدا امر کرد ایشان را که داخل دروازه اریحا که از بلاد شام بود بشوند، چون به دروازه شهر رسیدند که مثال
محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام بر بالاي دروازه منصوب است و دروازه در نهایت وسعت و رفعت بود
پس حق تعالی امر کرد ایشان را که: چون داخل دروازه می شوید خم شوید براي تعظیم آن دو بزرگوار و بیعت ایشان را که
از شما گرفته ام بر خود
تازه کنید و بگوئید: خداوندا! سجده و تواضعی کردیم مثال محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام را و ولایت
ایشان را که تجدید کردیم براي آن است که پست کنی
ص: 528
گناهان گذشته ما را و محو کنی سیئات ما را، تا گناهان گذشته شما را بیامرزیم و هر که گناهی نداشته باشد و بر ولایت
ایشان ثابت باشد ثوابش را زیاده می گردانیم، پس اکثر ایشان اطاعت نکردند و گفتند: ما را ریشخند می کنند، در درگاه به
این رفعت چرا خم شویم و آن جمعی را که ندیده ایم چرا تعظیم نمائیم؟ پس پشت خود را بسوي دروازه کرده و به آن نحو
گفتند یعنی: گندم سرخ پاك کرده براي ما بهتر است از آنچه ایشان ما را به آن « حنطه حمراء » داخل شدند و به جاي حطّه
تکلیف می کنند، پس حق تعالی عذابی که از آسمان مقدّر شده بود بر ایشان فرستاده و در کمتر از یک روز صد و بیست
هزار نفر ایشان به طاعون مردند و آنها جمعی بودند که خدا می دانست که ایمان نخواهند آورد و از نسل ایشان مؤمنی بهم
تمام شد حدیث، و بنابراین در آیه هیچ تکلفی در کار نیست. .«1» نخواهد رسید
یادآور آن وقتی را که » : یعنی «2» پنجم: وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ
.« گفتیم مر ملائکه را که: سجده کنید از براي آدم، پس سجده کردند مگر شیطان ابا کرد و تکبر نمود و بود از جمله کافران
کلینی به سند معتبر از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام
روایت کرده است که: چون حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در خواب دید که ابو بکر و عمر و بنی امیّه بر منبرش
بالا می روند بسیار بر او دشوار آمد که بعد از او غصب کنند حقّ وصیّ او را، پس حق تعالی از براي تسلّی آن حضرت فرستاد
و وحی کرد بسوي او که: یا محمد! من امر کردم و اطاعت من نکردند پس جزع مکن تو هرگاه اطاعت تو نکنند در حقّ وصیّ
.«3» تو
ششم: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقاً. إِلَّا طَرِیقَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی
اللَّهِ یَسِیراً. یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ
کانَ اللَّهُ عَلِیماً
ص: 529
بدرستی که آنان که کافر شدند و ستم کردند نخواهد بود آنکه خدا بیامرزد ایشان را و نه آنکه برساند » : یعنی «1» حَکِیماً
ایشان را به راهی مگر راه جهنم، جاوید خواهند بود در جهنم همیشه، و هست این بر خدا آسان، اي گروه آدمیان! بتحقیق که
آمده است شما را رسولی به راستی از پروردگار شما پس بگروید که بهتر است از براي شما، و اگر کافر شوید پس بدرستی
.« که از خداست هر چه در آسمانها و زمین است، و هست خدا دانا و حکیم
« ان الذین ظلموا آل محمد حقهم » : کلینی از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که: آیه چنین نازل شده
یعنی: بدرستی که آنها که ستم کردند بر آل محمد صلّی
یا أیها الناس قد جاءکم الرسول بالحق من » : اللّه علیه و آله و سلّم و حقّ ایشان را گرفته اند، تا آخر آیه. و آیه دیگر چنین است
«... ربکم فی ولایه علی فآمنوا خیرا لکم و ان تکفروا بولایه علی
یعنی: آمده است پیغمبر بسوي شما به راستی از جانب پروردگار شما در ولایت علی، پس بگروید و ایمان بیاورید به ولایت
علی که بهتر است از براي شما، و اگر کافر شوید به ولایت علی خدا بی نیاز است از شما، آنچه در آسمانها و زمین است همه
.«2» از اوست
فرو می فرستیم از قرآن آنچه » : یعنی «3» هفتم: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً
.« شفائی و رحمتی است از براي مؤمنان و نمی افزاید ستمکاران را مگر زیانکاري
ابن ماهیار به چندین سند از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام روایت کرده است که: مراد از ظالمان، آنهایند که ستم بر آل
.«4» « و لا یزید ظالمی آل محمد حقّهم الّا خسارا » : محمد علیهم السّلام کردند، و آیه چنین نازل شده است
ستم نکردند بر ما » : یعنی «5» * هشتم: وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
ص: 530
.« و لیکن بودند که بر نفسهاي خود ستم می کردند
کلینی و دیگران از حضرت باقر و کاظم علیهما السّلام روایت کرده اند که: حق تعالی عزیزتر و منیعتر است از آنکه کسی
توهّم کند که بر او ظلم کرده است بلکه خدا ما را به خود مخلوط گردانیده و ظلم ما را ظلم خود شمرده، یعنی بر امامها و
حجتهاي من ستم نکردند در آن آزارها که به آنها رسانیده اند و
.«1» لیکن بر خود ستم نموده اند که خود را مستحقّ عذاب ابدي گردانیده اند
.«2» نهم: احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ
.«3» علی بن ابراهیم گفته است: یعنی جمع کنید آنان را که ستم کردند بر آل محمد علیهم السّلام و اشباه و اعوان ایشان را
آنچه داده است شما را » : یعنی «4» دهم: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُ ذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ
پیغمبر یعنی امر به آن کرده، پس بگیرید آن را، و آنچه منع کند شما را از آن پس ترك کنید، و بپرهیزید از عذاب خدا
.« بدرستی که خدا شدید است عقوبت او
ابن ماهیار از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است که: یعنی بپرهیزید از خدا و از ظلم آل محمد علیهم السّلام،
.«5» بدرستی که خدا سخت است عقاب او از براي کسی که بر ایشان ستم کند
.«6» یازدهم: وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً
ابن ماهیار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که: یعنی ناامید است از رحمت
ص: 531
.«1» خدا کسی که متحمل شود ستمی را بر آل محمد علیهم السّلام
« دوازدهم: وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ
.« البته براي کسی که انتقام بکشد بعد از ستمی که بر او واقع شده باشد، پس بر ایشان نیست راهی به عتاب و عذاب » : یعنی
ابن ماهیار از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که: این آیه در شأن حضرت قائم علیه السّلام است که چون ظاهر
شود انتقام خواهد کشید از بنی امیّه و از آنها که تکذیب ائمه علیهم السّلام کردند و از آنها که عداوت آنها را
.«3» داشتند
فهرست